در میان زمین هموار و سخت و ترک ترک، گه گاهی سنگی یا چوبی بر زمین فرو کرده بودند تا نشانه ی این باشد که: «اینجا، کسی به خواب رفته است تا قیامت برخیزد.»
سام (1) رو به داوود کرد و باصدای بلند گفت: «انگار این سنگها را گذاشته اند که بگویند اینجا کسی به خواب رفته است تا قیامت برخیزد.» یعقوب، که از آن دو دور می شد، سنگ ترک خورده ای را نشان داد که عمودی بر بالای زمینی گذاشته بودند و یا حیرت گفت: «تاریخش برای حدود 100 سال قبل است! معلوم است قبرستانی قدیمی است!»
نگاه هر سه، به خاک یکدست و خاکستری قبرستان برگشت. داوود، زمزمه وار گفت: «یعنی مردن چگونه است؟» سام، دستی به شانه اش زد و از جا پراندش. با مهربانی لبخندی زد و گفت: «مانده ام 100 سال در خاک ماندن چگونه است.» نگاه هر دو به یعقوب افتاد که بقچه ی زردوزی شده اش را باز می کرد تا زیراندازی را به زحمت از آن دربیاورد. یعقوب، نگاهی به چشمان پرسش گر آنها انداخت که انگار می گفت: «رفیق عزیز! چه می کنی؟» و پاسخ داد: «بیایید دعا کنیم و همین مرده را به اذن خداوند زنده گردانیم. او پرسش ما را پاسخ می گوید.»
سام و داوود سری تکان دادند و هر سه بر زیر انداز نشستند و مقابل قبر زانو زدند و دستها را به سمت آسمان بالا بردند: «پروردگارا تویى خداى ما، خدایى غير از تو نيست... اين مرده را بقدرت خويش زنده كن!» (2)
تا دعایشان تمام شد، پیرمردی با موی سپید که سر پر خاکش را می تکاند با وحشت از قبر بیرون آمد و به آنها نگاه کرد. با صدایی که از هراس می لرزید پرسید: «اینجا چه می کنید؟»
سام، از زمین برخاست و آرام شانه های پیرمرد را لمس کرد: «تو را به اذن خدایمان زنده کردیم تا از تو درباره ی مرگ بپرسیم.»
پیرمرد، سری تکان داد و با بغض گفت: «نود و نه سال است در قبرم و هنوز تلخى مرگ از كامم نرفته است و سختى و ناراحتيش در دلم مانده است» (3)
یعقوب دوباره پرسید: «از پیری مردی و موهایت چنین سپید شده؟» پیرمرد گفت: «نه! وقتی صدایی شنیدم که زنده شو، بادی وزید و استخوانهایم را به روحم رساند. از وحشت و ترس این صدا و بیرون آمدن از قبر، موهایم سپید شد.» (4)
سه جوان مؤمن، برای پیرمرد دعا کردند تا در راحتی دوباره به خواب رود...
***
حضرت باقرالعلوم (علیه السلام) فرمودند: «جوانانى از پسران سلاطين بنى اسرائيل- كه عابد و زاهد بودند- از راهى ميگذشتند...» (5)
پی نوشت:
1. سام و داوود و یعقوب از نامهای متداول یهودیان است و در این داستان، بر شخصیتهای بنی اسرائیلی گذاشته شده است تا بازنویسی آن آسانتر گردد. گفتنی است نام این سه جوان مؤمن در روایات ذکر نشده است.
2. شیخ حرّ عاملی، الإيقاظ من الهجعة بالبرهان على الرجعة، النص، ص: 122؛ با استفاده از نرم افزار جامع الاحادیث 3/5؛ تولید موسسه نور
3. همان.
4. همان.
5. همان.
نگاه هر سه، به خاک یکدست و خاکستری قبرستان برگشت. داوود، زمزمه وار گفت: «یعنی مردن چگونه است؟» سام، دستی به شانه اش زد و از جا پراندش. با مهربانی لبخندی زد و گفت: «مانده ام 100 سال در خاک ماندن چگونه است.» نگاه هر دو به یعقوب افتاد که بقچه ی زردوزی شده اش را باز می کرد تا زیراندازی را به زحمت از آن دربیاورد. یعقوب، نگاهی به چشمان پرسش گر آنها انداخت که انگار می گفت: «رفیق عزیز! چه می کنی؟» و پاسخ داد: «بیایید دعا کنیم و همین مرده را به اذن خداوند زنده گردانیم. او پرسش ما را پاسخ می گوید.»
سام و داوود سری تکان دادند و هر سه بر زیر انداز نشستند و مقابل قبر زانو زدند و دستها را به سمت آسمان بالا بردند: «پروردگارا تویى خداى ما، خدایى غير از تو نيست... اين مرده را بقدرت خويش زنده كن!» (2)
تا دعایشان تمام شد، پیرمردی با موی سپید که سر پر خاکش را می تکاند با وحشت از قبر بیرون آمد و به آنها نگاه کرد. با صدایی که از هراس می لرزید پرسید: «اینجا چه می کنید؟»
سام، از زمین برخاست و آرام شانه های پیرمرد را لمس کرد: «تو را به اذن خدایمان زنده کردیم تا از تو درباره ی مرگ بپرسیم.»
پیرمرد، سری تکان داد و با بغض گفت: «نود و نه سال است در قبرم و هنوز تلخى مرگ از كامم نرفته است و سختى و ناراحتيش در دلم مانده است» (3)
یعقوب دوباره پرسید: «از پیری مردی و موهایت چنین سپید شده؟» پیرمرد گفت: «نه! وقتی صدایی شنیدم که زنده شو، بادی وزید و استخوانهایم را به روحم رساند. از وحشت و ترس این صدا و بیرون آمدن از قبر، موهایم سپید شد.» (4)
سه جوان مؤمن، برای پیرمرد دعا کردند تا در راحتی دوباره به خواب رود...
***
حضرت باقرالعلوم (علیه السلام) فرمودند: «جوانانى از پسران سلاطين بنى اسرائيل- كه عابد و زاهد بودند- از راهى ميگذشتند...» (5)
پی نوشت:
1. سام و داوود و یعقوب از نامهای متداول یهودیان است و در این داستان، بر شخصیتهای بنی اسرائیلی گذاشته شده است تا بازنویسی آن آسانتر گردد. گفتنی است نام این سه جوان مؤمن در روایات ذکر نشده است.
2. شیخ حرّ عاملی، الإيقاظ من الهجعة بالبرهان على الرجعة، النص، ص: 122؛ با استفاده از نرم افزار جامع الاحادیث 3/5؛ تولید موسسه نور
3. همان.
4. همان.
5. همان.
رجعت از عقاید مهم شیعیان و به معنای بازگشت مردگان پیش از واقعه ی قیامت است. در این مطلب برآنیم که به حکایات و روایاتی اشاره کنیم که در آن از بازگشت مردگان در میان اقوام و ملل گذشته بازگو شده است.
نظرات ارسال شده