عکس شکاف خانه کعبه و سند اعجاز ولادت حضرت امیر المومنین موجود است، اما آیا خانه کعبه چندین بار خراب و تجدید بنا و بازسازی نشده؟ پس دیگر شکاف کعبه معنای ندارد شاید برای رانش زمین شکاف خورده است؟
ادامه مطلب
علی(ع) می فرماید:
من یمت یرنی؛ هر که بمیرد، مرا می بیند.
فاسق و کافر چطور؟ اینها در چه حالتی حضرت را مشاهده می کنند؟
از روایات استفاده می شود که همه ی انسان ها با هر مرام و مسلک و دین او را می بینند. به چند حدیث توجه کنید:
رسولُ اللّهِ(ص): انظُروا مَن تُحادِثونَ؟ فإنّهُ لیسَ مِن أحَدٍ ینزِلُ بهِ المَوتُ إلّا مُثِّلَ لَهُ أصحابُهُ إلَی اللّهِ إن کانوا خِیارا فخِیارا و إن کانوا شِرارا فشِرارا، و لیسَ أحَدٌ یموتُ إلّا تَمَثَّلتُ لَهُ عندَ مَوتِهِ.[۱]
پیامبر خدا(ص): بنگرید، که با چه کسی همسخن می شوید؛ زیرا هیچ کس نیست که مرگش در رسد، مگر اینکه یارانش که به سوی خدا رهسپارند در برابرش مجسّم شوند. اگر خوب باشند به صورتی نیک و خوشایند مجسّم شوند و اگر بد باشند به گونه ای بد و ناخوشایند و هیچ کس نیست که بمیرد، جز اینکه من به هنگام مرگش در برابر او نمایان شوم.
الإمامُ علی(ع): مَن أحَبَّنی وجَدَنی عندَ مَماتِهِ بحَیثُ یحِبُّ، و مَن أبغَضَنی وجَدَنی عندَ مَماتِهِ بحَیثُ یکرَهُ.[۲]
امام علی(ع): هر که مرا دوست داشته باشد، در هنگام مرگش مرا آن گونه که خوشایند اوست بیابد و هرکه مرا دشمن داشته باشد، به هنگام مرگش مرا بدان گونه که ناراحت شود بیابد.
الحارثِ الهَمْدانی: أتَیتُ أمیرَ المؤمنینَ(ع) ذاتَ یومٍ نِصفَ النّهارِ فقالَ: ما جاءَ بک؟ قلتُ: حُبُّک و اللّهِ، قالَ(ع): إن کنتَ صادِقا لَتَرانی فی ثلاثةِ مَواطِنَ: حَیثُ تَبلُغُ نَفسُک هذهِ و أومأَ بیدِهِ إلی حَنجَرَتهِ و عندَ الصِّراطِ، و عندَ الحَوضِ.[۳]
حارث هَمْدانی: نیمروزی نزد امیر مؤمنان(ع) رفتم. فرمود: چه چیز تو را بدین جا کشانده است؟ عرض کردم: به خدا قسم که محبّت به تو. فرمود: اگر راست بگویی، بی گمان در سه جا مرا خواهی دید: زمانی که جانت به این جا رسد و با دست خود به حنجره اش اشاره کرد و هنگام گذشتن از صراط و در کنار حوض [کوثر].
الإمامُ الصّادقُ(ع) لمّا سُئلَ: هل یکرَهُ المؤمنُ علی قَبضِ رُوحِهِ؟: لا و اللّهِ، إنّهُ إذا أتاهُ ملَک المَوتِ لقَبضِ رُوحهِ جَزِعَ عِندَ ذلک، فیقولُ لَهُ ملَک المَوتِ: یا وَلی اللّهِ لا تَجزَعْ، فوالّذی بَعَثَ محمّدا(ص) لَأنا أبَرُّ بِک و أشفَقُ علَیک من والِدٍ رَحیمٍ لو حَضَرَک، افتَحْ عَینَک فانظُرْ. قالَ: و یمَثَّلُ لَهُ رسولُ اللّهِ(ص) و أمیرُ المؤمنینَ و فاطمةُ و الحسنُ و الحسینُ و الأئمةُ من ذُرِّیتِهِم(ع) فیقالُ لَهُ: هذا رسولُ اللّهِ و... رُفَقاؤک... فما شی ءٌ أحَبَّ إلَیهِ مِنِ استِلالِ رُوحِهِ و اللُّحوقِ بالمُنادی.[۴]
امام صادق(ع) در پاسخ به این پرسش که آیا مؤمن از جان کندن خود ناراحت می شود؟ فرمود: نه، به خدا، زمانی که ملک الموت برای ستاندن جانش می آید، او بی تابی می کند. امّا ملک الموت به او می گوید: ای دوست خدا! بی تابی مکن؛ زیرا سوگند به آنکه محمّد(ص) را برانگیخت، من از پدر مهربانی که به بالینت بیاید، با تو خوش رفتارتر و مهربانترم. چشمت را باز کن و بنگر.
رسول خدا(ص) و امیر مؤمنان و فاطمه و حسن و حسین و امامان از نسل آنها، (ع)، در برابرش نمایان می شوند و به او گفته می شود: این رسول خدا و... رفیقان و همرهان تو هستند... در این هنگام، چیزی برای او خوشتر از این نیست که جانش ستانده شود و به منادی بپیوندد.
الإمامُ الصّادقُ(ع): ما مِن مؤمنٍ یحضُرُهُ المَوتُ إلّا رأی محمّدا و علیا(ع) حیثُ تَقَرُّ عَینُهُ، و لا مُشرِک یموتُ إلّا رآهُما حیثُ یسوؤهُ.[۵]
امام صادق(ع): هیچ مؤمنی نیست که مرگش در رسد، مگر اینکه محمّد و علی(ع) را ببیند بدان گونه که شادمان شود و هیچ مشرکی نمیرد، مگر اینکه آن دو بزرگوار را بدان گونه که ناراحت شود مشاهده کند.
الإمامُ الصّادقُ(ع): ما یموتُ مُوالٍ لَنا مُبغِضٌ لأعدائنا إلّا و یحضُرُهُ رسولُ اللّهِ(ص) و أمیرُ المؤمنینَ و الحسنُ و الحسینُ(ع) فَیسُرُّوهُ و یبَشِّروهُ، و إن کانَ غیرَ مُوالٍ لَنا یراهُم بحَیثُ یسوؤهُ. و الدّلیلُ علی ذلک قَولُ أمیرِ المؤمنینَ(ع) لحارثِ الهَمْدانی: یا حارَ هَمْدانَ مَن یمُتْ یرَنی مِن مؤمنٍ أو مُنافِقٍ قُبُلا.[۶]
امام صادق(ع): هیچ کس نیست که دوستدار ما و دشمن دشمنان ما باشد و بمیرد، مگر اینکه [در هنگام مرگش ] رسول خدا(ص) و امیر مؤمنان و حسن و حسین(ع) حاضر شوند و اگر دوستدار ما نباشد، آنان را به گونه ای که ناراحت شود، مشاهده کند. دلیل بر این مطلب، فرموده امیر مؤمنان(ع) به حارث همدانی است که: ای حارث همدانی! هر کس بمیرد مرا رو در رو می بیند، مؤمن باشد یا منافق.
[۱]. الکافی، ج ۲، ص ۶۳۸، ح ۳.
[۲]. صحیفة الإمام الرِّضا، ص ۸۶، ح ۲۰۳.
[۳]. الدعوات، ص ۲۴۹، ح ۶۹۹.
[۴]. الکافی، ج ۳، ص ۱۲۷، ح ۲.
[۵]. بحار الأنوار، ج ۸۲، ص ۱۷۴، ح ۸.
[۶]. تفسیر القمّی، ج ۲، ص ۲۶۵.
ادامه مطلب
نجاشى از زمامداران مهربان و عادل حبشه بود كه اسلام را پذيرفت بعدها براى پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم هدايايى نيز فرستاد كه از جمله آنها يك دست رولباسى گران قيمت بود پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم آنرا گرفت و به على (عليه السلام ) بخشيد على (عليه السلام ) آن را پوشيد (ولى چون على (عليه السلام ) زاهد بود گوئى آن لباس را نيم پسنديد لذا در انتظار فقيرى بود تا آن را به او ببخشد) على (عليه السلام ) به مسجد رفت و در آنجا مشغول نماز شد هنگامى كه در ركعت دوم به ركوع ركعت دوم رفت فقيرى به پيش آمد و گفت :السلام عليك يا وى الله و اولى بالمؤ منين من انفسهم تصدق على (عليه السلام ) مسكين ؛سلام بر تو اى ولى خدا و اى كسى كه نسبت به مؤ منان از خودشان سزاوارترى ، به فقير صدقه اى بده
حضرت على على (عليه السلام ) در همان حالت ركوع آن روپوش را به سوى فقير انداخت و اشاره كرد كه بردارد...(309)
ادامه مطلب
پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم بستگان نزديكش را به خانه ابوطالب دعوت كرد آنها در آن روز حدود چهل نفر بودند و از عموهاى پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم ابوطالب ، حمزه و ابولهب حضور داشتند. پس از صرف غذا هنگامى كه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم مى خواست وظيفه خود را ابلاغ كند ابولهب با گفته هاى خود زمينه را از ميان برد لذا فرداى آن روز پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم آنها را دعوت مجدد به غذا كرد و بعد از صرف غذا فرمود: اى فرزندان عبدالمطلب ! من به خدا سوگند هيچ جوانى را در عرب نمى شناسم كه براى قومش چيزى بهتر از آنچه من آورده ام آورده باشد. من خير دنيا و آخرت را براى شما آورده ام و خداوند به من دستور داده است كه شما را دعوت به اين آيين كنم كداميك از شما مرا در اينكار يارى خواهيد كرد تا برادر من و وصى و جانشين من باشيد؟
ادامه مطلب
197 - پدر و پسر در خدمت پيامبر (ص )
پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم و مسلمانان بر اثر محاصره اقتصادى قريش به مدت 3 سال در شعب ابى طالب ساكن شدند، ابوطالب فداكارى را به جايى رساند كه علاوه بر ساختن برجهاى مخصوصى ، كه جلوگيرى از حمله قريش مى كرد هر شب پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم را از خوابگاه خود بلند مى كرد و جايگاه ديگرى براى استراحت او تهيه مى نمود و فرزند دلبندش على (عليه السلام ) را بجاى او مى خوابانيد و هنگامى كه على (عليه السلام ) مى گفت : پدر جان من با اين وضع بالاخره كشته مى شوم پاسخ مى داد: عزيزم بردبارى را از دست مده هر زنده اى بسوى مرگ رهسپار است من تو را فداى محمد بن عبد الله (عليه السلام ) نمودم . على عليه السلام در جواب پدر گفت : پدر جان اين كلام من نه به خاطر اين بود كه از كشته شدن در راه محمد (عليه السلام ) هراسى دارم بلكه بخاطر اين بود كه مى خواستم بدانى چگونه در برابر تو مطيع و آماده براى يارى احمد (عليه السلام ) هستم . ابوطالب در شعرى چنين مى گويد:
ادامه مطلب
171- نزول آيه ولايت على (ع )
روزى رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم در مسجد مدينه ، نماز ظهر را مى خواند، على (عليه السلام ) نيز در آنجا حاضر بود، فقيرى وارد مسجد شده و از مردم خواست كه به او كمك كنند، هيچ كس به او چيزى نداد. دل فقير شكست و عرض كرد: خدايا گواه باش كه من در مسجد رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم درخواست كمك كردم ولى هيچكس به من كمك نكرد در اين هنگام على (عليه السلام ) كه در ركوع نماز خود بود، با انگشت كوچكش اشاره كرد، فقير جلو آمد، و با اشاره على (عليه السلام ) انگشترى را از انگشت على (عليه السلام ) بيرون آورد و رفت . رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم پس از نماز به خدا متوجه شد و
ادامه مطلب
روزى ابوذر به مسجد پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم آمد و گفت : اى مرد شب گذشته در خواب صحنه اى ديدم كه تاكنون چنين چيزى را نديده بودم . گفتند: در خواب چه ديدى ؟ گفت : پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و سلم را نزديك خانه اش ديدم كه شبانه بيرون آمد و دست على (عليه السلام ) را گرفته بود با هم به قبرستان بقيع رفتند من هم آن دو بزرگوار را زير نظر گرفته و از فاصله دورترى به دنبالشان رفتم به سوى بقيع رفتند تا به محل قبرهاى مكه رسيدند سپس آن حضرت به آرامگاه پدر خود رسيد و نزديك آن دو ركعت نماز خواند ناگاه قبر شكافته شد و در همين حال عبدالله را ديدم كه نشسته و مى گويد: گواهى مى دهم كه معبود جز الله نيست و گواهى مى دهم محمد صلى الله عليه و آله و سلم بنده و پيامبر اوست
ادامه مطلب
در روزگار مرجعیّت حضرت آیتالله سیّد جمالالدّین گلپایگانی(ره) حدود پانزده نفر از شیعیان برای زیارت حضرت امیرالمؤمنین(ع) وارد «نجف اشرف» میشوند و چون مکانی را برای استراحت نداشتند، تصمیم میگیرند برای شام و استراحت به منزل مرجع تقلیدشان، یعنی آیتالله سیّد جمال گلپایگانی بروند. حدود دو ساعت بعد از مغرب، در منزل ایشان را میکوبند؛ ایشان در را باز میکنند و چون کسی در منزل نبوده و غذایی هم برای پذیرایی نداشتند، نگران میشوند. به هر حال میهمانان را به داخل دعوت میکنند و برای تهیّه غذا از منزل خارج میشوند.
امّا تمام مغازهها و بازارچه منتهی به حرم بسته است و راهی برای تهیّه شام نیست؛ بنابراین ایشان وارد صحن مبارک حضرت امیر(ع) میشوند و مقابل پنجره فولاد میایستند و بعد از عرض ادب عرضه میدارند: یا جدّا! مهمان آمده و من راهی برای پذیرایی ایشان ندارم؛ خودتان عنایتی بفرمایید.
سپس، از حرم خارج میشوند تا به منزل برگردند، ناگهان در بین راه، مغازهای را میبینند. مغازهدار میپرسد: آقا! چیزی میخواستید؟ ایشان نزدیک میروند و میگویند: مهماندار شدهایم و مقداری برنج و روغن و لپه میخواستم. مغازهدار نیز برنج و روغن و لپه را آماده میکند و میگوید: چیز دیگر هم میخواستید؟
آقای گلپایگانی میگویند: گوشت هم نداریم.
مغازهدار میگوید: ما گوشت هم داریم و بلافاصله گوشت را آماده میکند و بعد آقای گلپایگانی میفرمایند: برای طبخ غذا هیزم هم نداریم. مغازهدار میگوید: هیزم هم داریم و یک بسته هیزم هم میآورد. آیتالله سیّدجمال گلپایگانی میگویند: الآن پول همراهم نیست. مغازهدار میگوید: ما شما را قبول داریم؛ الآن لازم نیست. بعد مغازهدار که میبیند ایشان توان حمل این همهچیز را ندارند، کسی را صدا میزند و به او میگوید: همه این چیزها را برای آقا ببرید در منزلشان.
شاگرد مغازهدار هم همه آن برنج و گوشت و ... را داخل پارچه میگذارد و تا منزل آقای گلپایگانی میآورد. آیتالله سیّد جمال گلپایگانی نیز از میهمانها میخواهد که غذایی برای خود فراهم کنند و میل کنند.
صبح روز بعد، وقتی میهمانیها خداحافظی میکنند و میروند، آقای گلپایگانی مقداری پول تهیّه میکنند و میروند تا بدهی خود را بپردازند. بازارچه را تا آخر میروند و آن مغازه را پیدا نمیکنند. برای بار دوم و سوم نیز طول بازارچه را میگردند؛ امّا آن مغازه را نمیبینند. یکی از بازاریها میگوید: آقا دنبال چیزی میگردید؟ میفرمایند: بله؛ مغازهای بود که شب گذشته از آن برنج و روغن، لپه، گوشت و هیزم تهیّه کردم. الآن هرچه میگردم، آن مغازه نیست.
بازاری میگوید: اینجا همه پارچهفروش هستند. علاوه بر آن، چنین مغازهای در نجف اشرف وجود ندارد که هم برنج و لپه داشته باشد و هم گوشت و هیزم. شما اشتباه میکنید.
اینجا است که حضرت آیتالله سیّدجمال گلپایگانی متوجّه لطف و عنایت حضرت امیر(ع) میشوند.
این ماجرا، حاوی درسهای آموزنده بسیاری است؛ از جمله مهماننوازی و توجّه به پذیرایی مناسب از مهمان، توسّل به اهلبیت(ع) در همه مشکلات مادّی و معنوی، توجّه به پرداخت بدهی و تسریع در آن.
ادامه مطلب
در قسمتى از يك روايت مفصل آمده است : روزى رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم به مردم فرمود:
اى گروه مردم هر كس با اقرار به توحيد و كلمه لا اله الا الله مخلصانه بدون آنكه چيزى به آن مخلوط كند خدا را ملاقات نمايد اهل بهشت است امام على بن ابيطالب (عليه السلام ) بپا خاست و عرضه داشت پدر و مادرم فدايت چگونه اين كلمه را مخلصانه بگويد و چيزى به آن مخلوط نكند براى ما بيان كن تا حد آن را بشناسيم ؟
رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: آرى براى دنيا خواهى و حرص بر جمع آورى مال و خوشنود بودن به امور مادى و گناه و معصيت و بردگى و بندگى پول اين كله را نگويد و متاءسفانه مردمى چنين اند كه گفتارشان ، گفتار نيكان ولى كردارشان كردار ستمگران و تبهكاران است با زبان شهادت به توحيد مى دهند اما هر فسق و فجورى را مرتكب مى شوند پس هر كس خداى عزوجل را ديدار كند و در او اين خصلت ها نباشد و قولش لا اله الا الله است بهشت براى اوست و هر گاه دنيا را بگيرد و آخرت را ترك كند اهل دوزخ است .(158)
ادامه مطلب
در اواخر عصر پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم ، رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم على (عليه السلام ) را براى ارشاد مردم يمن و قضاوت و حكومت بين آنها به آنجا فرستاد در آن ايام حادثه عجيبى رخ داد گروهى براى شكار شيرى گودال عميقى را كنده و شيرى را در ميان آن انداخته و محاصره كردند ناگهان پاى يكى از آنها لغزيد، او براى حفظ جان خود دست ديگرى را گرفت و او نيز دست سومى را و سومى دست چهارمى و سرانجام همه آنها به داخل گودال افتاد و بر اثر حمله شير به آنها هر چهار نفر مردند.
ادامه مطلب
68- رسول خدا (ص ) از جنگ جمل خبر مى دهد
عبدالله بن مسعود گفت : به پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم عرض كردم : يا رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم هر گاه از دنيا رحلت كردى چه كسى شما را غسل مى دهد؟ فرمود: هر پيغمبر را وصى او غسل مى دهد. عرض كردم يا رسول صلى الله عليه و آله و سلم وصى شما كيست ؟ فرمود: على بن ابيطالب . عرض كردم : يا رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم پس از شما چه مدت زندگى مى كند؟ فرمود: سى سال همانند يوشع بن نون كه وصى حضرت موسى بود او بعد از موسى نيز سى سال زندگى كرد و صفورا همسر حضرت موسى دختر شعيب پيامبر بر يوشع بن نون خروج كرد و گفت من از تو به امر پيشوايى و رهبرى سزاوارترم . پس يوشع با وى جنگيد و به خوبى با وى كارزار كرد و اسيرش نمود و در حال اسيرى به نيكى با وى رفتار كرد.
ادامه مطلب
پرچم نمادی به نشانه خونخواهی و طلب تقاص است و تقاص خون امام علی(علیه السلام) توسط فرزندش امام حسن(علیه السلام) از ابن ملجم ملعون گرفته شد؛ در حالی که سایر امامان معصوم(علیهم السلام) در انتظار قیام امام منتظر برای قصاص قاتلان هستند.
گنبد حضرت زینب(سلام الله علیها) نیز پرچمی نداشت تا اینکه بارگاه نورانی اش به دست شمر صفتان بمباران شد و مدافعان حرم حضرت زینب پرچم تقاص را بر گنبد ملکوتی اش بر افراشتند.
منبع: روضه نیوز
ادامه مطلب
30- فاطمه بنت اسد و ورود به كعبه
صبح هنگام ، بار ديگر فاطمه بنت اسد را درد عارض شد. حضرت ابوطالب (عليه السلام ) ناراحت و پريشان از خانه بيرون آمد در راه عده اى از زنان قريش را ديد كه علت ناراحتى را از او پرسيدند حضرت پاسخ داد: فاطمه در شديدترين حال وضع حمل قرار گرفته است و سپس ابوطالب دست بر صورتش گذاشت در اين حال پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم رسيد و پرسيد:
ادامه مطلب
امام صادق (عليه السلام ) فرمود: هنگامى كه پيغمبر خدا صلى الله عليه و آله و سلم از مادر متولد شد، فاطمه بنت اسد نزد همسر خود ابوطالب (پدر على (عليه السلام ) آمد و مژده تولد پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم را به او داد، ابوطالب به او فرمود: يك سبت (روزگار دراز و طولانى ) صبر كن من هم مژده تولد مانند آن را كه جز نبوت ندارد، به تو خواهم داد، آنگاه امام فرمود: سبت مدت سى سال است و فاصله زمانى بين تولد پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم تا تولد اميرالمؤ منين (عليه السلام ) سى سال بود.(7)
ادامه مطلب