به گزارش گروه مهدویت خبرگزاری شبستان، حجت الاسلام والمسلمین رحیم کارگر، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی در کانال آینده نگاری ایرانیان می نویسد:
امام راحل بارها و به صراحت از نزدیک بودن ظهور و زمینه سازی انقلاب اسلامی ایران برای انقلاب جهانی مهدوی خبر داده و آن را قریب الوقوع می دانست. آن عارف راستین با این اعتقاد راسخ از دنیا رفت که میراث گرانبهای او لیاقت و شایستگی زمینه سازی ظهور امام زمان(عج) را دارد و به همین جهت به همگان تاکید می فرمود که در این کار راسخ و استوار باشند و همه برنامه های خود را بر مدار ظهور تنظیم کنند:
1. گویی جهان مهیا می شود برای طلوع آفتاب امامت از افق مکه مکرمه و کعبه آمال محرومان و مستضعفان ...انقلاب اسلامي با تاييد خداوند منان در سطح جهان در حال گسترش است و ان شاء الله با گسترش آن قدرت هاي شيطاني به انزوا كشيده خواهند شد و حكومت مستضعفان برپا و زمينه براي حكومت جهانــي مهدي آخرالزمان- عجل الله تعالي فرجه الشريف و ارواحنا لتراب مقدمه الفداه- مهيا خواهد شد.( 12 آبان 1360 /6 محرم 1402)
2. ان شاء الله كه ايـن چهره هاي نوراني ذخيره براي اسلام باشد و متصل بشود اين زمان به زمان ظهور مهدي- سلام الله عليه (18 تير 1358 /14 شعبان 1399)
3. مستضعفان که اکثریت قاطع جهان را تشکیل می دهند مطمئن باشند که وعده حقتعالی نزدیک است و ستاره نحس مستکبران رو به زوال و افول است (صحیفه نور ج 15 ص 62)
4. با اطمينان مىگويم: اسلام ابرقدرت ها را به خاك مذلت مىنشاند، اسلام موانع بزرگ داخل و خارج محدوده خود را يكى پس از ديگرى برطرف و سنگرهاى كليدى جهان را فتح خواهد كرد. (صحیفه نور، ج 20، ص 325)
گفتنی است، کانال آینده نگاری ایرانیان به نشانی iranianForesight@ در دسترس کاربران است.
ادامه مطلب
آیت الله سید احمد نجفی نقل می نمایند : در نجف مرحوم آیت الله حاج شیخ عباس قوچانی که پدر زن اینجانب بود بعضی از مسایلی را که می خواست برای امام رخ بدهد. از قبل می دانست و به من هم می گفت. من به ایشان عرض کردم شما از کجا این مسایل را می دانید؟ ایشان قضیه ای را نقل کردند که:
ما در خدمت مرحوم آیت الله حاج سید علی قاضی که استاد اخلاق بزرگانی مانند آقای بهجت، مرحوم آقای قوچانی، مرحوم آقای میلانی و... بودند حاضر بودیم. هر روز به محضر ایشان می رفتیم و استفاده می کردیم. یک روز دو نفر از شاگردهایی که هر روز به محضر مرحوم قاضی مشرف می شدند خبر دادند که آقای حاج آقا روح الله خمینی (امام در آن زمان به این لقب معروف بودند) به نجف آمده اند و می خواهند با شما ملاقات کنند.
ما که سمت شاگردی امام را داشتیم خوشحال شدیم که در این ملاقات استاد ما (حضرت امام) در حوزه قم معرفی می شود. چون اگر شخصی مثل مرحوم قاضی ایشان را می پسندید برای ما خیلی مهم بود. روزی معین شد و امام تشریف آوردند ما هم در کتابخانه آقای قاضی نشسته بودیم وقتی امام به آقای قاضی وارد شدند به ایشان سلام کردند . روش مرحوم آقای قاضی این بود که هر کس به ایشان وارد می شد جلوی او هر کس که بود بلند می شد و به بعضی هم جای مخصوصی را تعارف می کرد که بنشینند ولی وقتی امام وارد شدند آقای قاضی جلوی امام بلند نشدند و هیچ هم به ایشان تعارف نکردند که جایی بنشینند امام هم در کمال ادب دو زانو دم در اتاق ایشان نشست.
طلاب و شاگردان امام که در آن جلسه حاضر بودند ناراحت شدند که چرا مرحوم آقای قاضی در برابر این مرد بزرگ و فاضل و وارسته حوزه قم بلند نشدند. آن دو نفری که معرف امام به آقای قاضی بودند هم وارد شدند و در جای همیشگی خودشان نشستند. بیش از یک ساعت مجلس به سکوت تام گذشت و هیچ کس هم هیچ صحبتی نکرد. امام هم در تمام این مدت سرشان پایین بود و به دستشان نگاه می کردند. مرحوم قاضی هم همینطور ساکت بودند و سرشان را پایین انداخته بودند.
بعد از این مدت ناگهان مرحوم قاضی رو کردند به من و فرمودند آقای حاج شیخ عباس (قوچانی) آن کتاب را بیاور. من به تمام کتابهای ایشان آشنا بودم چون بعضی از این کتابها را شاید صد مرتبه یا بیشتر خدمت آقای قاضی آورده بودم و مباحثی را که لازم بود بررسی کرده بودم. تا ایشان گفتند آن کتاب را بیاور من دستم بی اختیار به طرف کتابی رفت که تا آن وقت آن کتاب را در آن کتابخانه ندیده بودم حتی از آقای قاضی نپرسیدم کدام کتاب. مثلا کتاب دست راست، دست چپ، قفسه بالا . همانطور بی اراده دستم به آن کتاب برخورد آن را آوردم و آقای قاضی فرمودند آن را باز کن. گفتم آقا چه صفحه ای را باز کنم؟ فرمودند هر کجایش که باشد من هم همین طوری کتاب را باز کردم دیدم که آن کتاب به زبان فارسی است و لذا بیشتر تعجب کردم. چون طی چند سالی که من در خدمت آقای قاضی بودم این کتاب را حتی یک مرتبه هم ندیده بودم حتی جلد آن را هم ندیده بودم کتاب را که باز کردم دیدم اول صفحه نوشته شده حکایت. گفتم آقا نوشته شده حکایت. فرمود، باشد بخوان. مضمون آن حکایت آن بود :
که یک مملکتی بود که در آن مملکت سلطانی حکومت می کرد. این سلطان به جهت فسق و فجور و معصیتی که از ناحیه خود و خاندانش در آن مملکت رخ داد به تباهی دینی کشیده شد و فساد در آنجا رایج شد عالم بزرگوار و مردی روحانی و الهی علیه آن سلطان قیام کرد. این مرد روحانی هر چه آن سلطان را نصیحت کرد به نتیجه ای نرسید لذا مجبور شد علیه سلطان اقدام شدیدتری بکند. پس از این شدت عمل، سلطان آن عالم دینی را دستگیر و پس از زندان او را به یکی از ممالک مجاور تبعید کرد. بعد از مدتی که آن عالم در مملکتی که در مجاور مملکت خودش بود در حال تبعید به سر می برد آن سلطان مجددا او را به مملکت دیگری که اعتاب مقدسه (قبور ائمه اطهار) در آن بودند تبعید کرد. این عالم مدتی در آن شهری که اعتاب مقدسه بود زندگی کرد تا اینکه اراده خداوند بر این قرار گرفت که این عالم به مملکت خود وارد شد و آن سلطان فرار کرد و در خارج از مملکت خود از دنیا رفت و زمان آن مملکت به دست آن عالم جلیل القدر افتاد و به تدریج به مدینه فاضله ای تبدیل شد و دیگر فساد تا ظهور حضرت بقیة الله به آن راه نخواهد یافت.
مطلب که به اینجا رسید حکایت هم تمام شد. عرض کردم آقا حکایت تمام شد، حکایت دیگر هم هست فرمود: کفایت می کند کتاب را ببند و بگذار سر جای خودش. گذاشتم. همه ما که هنوز از حرکت آقای قاضی ناراحت بودیم که چرا جلوی امام بلند نشدند بیشتر متعجب شدیم و پیش خود گفتیم که چرا به جای اینکه ایشان یک مطلب عرفانی، فلسفی و علمی را مطرح کنند که آقای حاج آقا روح الله آن را برای حوزه قم به سوغات ببرند فرمودند حکایتی خوانده شود. نکته مهمی که در برخورد آقای قاضی با امام خیلی مهم بود این است که آن دو نفری که امام را همراهی می کردند وقتی از جلسه بیرون آمدند چون این برخورد آقای قاضی با امام برای آنها خیلی سنگین بود به امام عرض کردند: آقای قاضی را چگونه یافتید؟ امام بی آنکه کوچکترین اظهار گله ای حتی با اشاره دست یا چشم بکنند، سه بار فرمودند: من ایشان را فردی بسیار بزرگ یافتم . بیشتر از آن مقداری که من فکر می کردم. این عبارت امام نشان می داد که کمترین اثری از هوای نفس در امام نبود. چون هر کس در مقام و موقعیت علمی ایشان در حوزه قم بود و با او این برخورد و کم توجهی می شد اقلا یک سر و دستی تکان می داد که با این حرکت می خواهد بگوید برای من این مهم نیست ولی آن حرکات آقای قاضی (که قطعا حساب شده و شاید برای امتحان و اطلاع از قدرت روحی امام بود) کوچکترین اثری در ایشان ایجاد نکرد که نفس امام را به حرکت وادارد و این خیلی قدرت می خواهد که ایشان نه تنها با آقای قاضی مقابله به مثل نکردند بلکه به او تعظیم هم نمودند و ما در تمام ابعاد و حالات امام (اعم از حالات چشم و سکنات ایشان) به حقیقت دریافتیم که این مطلب را که در مورد آقای قاضی می فرمایند از روی صدق و صداقت است. بر عکس ما که تمام وجودمان بسته به تعارفات بی پایه و ساختگی است، امام تمام این حالات نفسانی را پی کرده و در خود کشته بودند. این قضیه مربوط به قبل از جریان پانزده خرداد است که امام به ایران بازگشتند و به قم آمدند. هر کس از فضلا و طلاب از امام در مورد آقای قاضی می پرسیدند ایشان بسیار از او تجلیل می نمود و می فرمود کسانی که در نجف هستند باید از وجود ایشان خیلی استفاده بکنند.
بعدها مرحوم آقای قوچانی در جریان مقدمات انقلاب هر حادثه ای که پیش می آمد می فرمود این قضیه هم در آن حکایت بود بعد مکرر می گفتند که آقای حاج آقا روح الله قطعا به ایران باز می گردند و زمام امور ایران به دست ایشان خواهد افتاد. لاجرم بقیه چیزها هم تحقق پیدا خواهد کرد و هیچ شکی در این نیست. لذا پس از پیروزی انقلاب که امام به قم آمدند مرحوم قوچانی از اولین کسانی بود که به ایران آمد و با امام بیعت کرد.
به نقل از کتاب برداشتهایی از سیره امام خمینی (ره) ، جلد 3 ، ص 146 تا 149 .
ادامه مطلب
* آيا دربارة آيندة انقلاب اسلامي ايران از اولياي خدا مطلبي نقل شده است؟
* آیت الله بهاءالدینی: همة اميد ما به فرزند حضرت زهرا(س) حضرت آقاي سيد علي خامنهاي است
* آيتالله بهاءالديني به امام خامنه ای ميفرمايند: «اجازه بدهيد من دست شما را ببوسم كه وقتي فردا به محضر مادرم زهرا(س) مشرف شدم، به ايشان عرض كنم من دست وليّام را بوسيدم».
* بعضي از اعضاي مجلس خبرگان در جلسه انتخاب امام خامنه ای به رهبری مكاشفه برايشان پيش ميآيد و آيتالله خامنهاي را غرق در نور ميبينند.
* آقا تهراني(ره): «امام برميگردند. قريب به پانزده سال طول ميكشد كه به ايران بازگردند. وقتي به ايران برميگردند شاه را از ايران بيرون كردهاند. اين پرچم در دست سادات ميماند تا به امام زمان(ع) برسد».
ادامه مطلب
در پاریس میخواستند امام خمینی(ره) را ترور کنند. به امام گفتند: فلان شیخ میخواهد شما را ببیند، امام فرمودند: عمامهاش را بردارد، بیاید! همه متعجّب شدند که جریان چیست.
ادامه مطلب
امام خميني(ره) :
انقلاب ما آغاز نهضت جهاني اسلام به پرچمداري حضرت حجت(ع) است
گويي جهان مهيامي شودبراي طلوع آفتاب ولايت ازافق مكه مكرمه و كعبه آمال محرومان و مستضعفان
ادامه مطلب
یکروز عمر و ابابکر و زبیر در منزل رسولخدا(ص) دور پیامبر جمع بودند در حالیکه علی (ع) داشت نعلین پیامبر را وصله می کرد. پیامبر فرمود گروهی از ما در طرف راست عرش خدا بر منبرهایی از نور قرار دارند که صورتهایشان و لباسهایشان نورانی ست و نور چهره شان چشم بینندگان را خیره میکند... علی (ع) سوال نمود یا رسول الله آنها چکسانی هستند؟ فرمود: آنان کسانی هستند که بوسیله روح الله دوست هم می شوند و متحد می شوند بدون اغراض شخصی یا خویشاوندی که با هم داشته باشند و آنان شیعیان تو هستند و تو یا علی امام آنهایی.
ادامه مطلب