مهدویت , وهابیت و آخر الزمان ,
223 بازدید
در كتب معتبر اهل سنّت روایاتى از پیامبر گرامى اسلام صلى الله علیه و آله آمده كه اشاره به ظهور فرقه ضاله وهّابیّت در آخر الزمان در سرزمین نجد (عربستان) می کند ، همچنین در این روایات پیامبر اکرم نشانه هایی را برای این گروه ذکر کرده اند که به اعتراف برخی از علما این مشخصات و نشانه ها تنها در پیروان این فرقه انحرافی به چشم می خورد .
در كتب معتبر اهل سنّت روایاتى از پیامبر گرامى اسلام صلى الله علیه و آله آمده كه اشاره به ظهور فرقه ضاله وهّابیّت در آخر الزمان در سرزمین نجد (عربستان) می کند ، همچنین در این روایات پیامبر اکرم نشانه هایی را برای این گروه ذکر کرده اند که به اعتراف برخی از علما این مشخصات و نشانه ها تنها در پیروان این فرقه انحرافی به چشم می خورد .
به عنوان مثال ، بخارى در صحیح خود از عبداللّه عمر نقل مى كند كه گفت:
ذَكَرَ النَّبِیُّ صلى الله علیه و سلم: اللَّهُمَّ بَارِكْ لَنَا فِی شَامِنَا، اللَّهُمَّ بَارِكْ لَنَا فِی یَمَنِنَا.
قَالُوا: وَفِی نَجْدِنَا.
قَالَ اللَّهُمَّ بَارِكْ لَنَا فِی شَامِنَا، اللَّهُمَّ بَارِكْ لَنَا فِی یَمَنِنَا.
قَالُوا یَا رَسُولَ اللَّهِ وَفِی نَجْدِنَا؟
فَأَظُنُّهُ قَالَ فِی الثَّالِثَةَ: هُنَاكَ الزَّلاَزِلُ وَ الْفِتَنُ، وَ بِهَا یَطْلُعُ قَرْنُ الشَّیْطَانِ [۱]
روزى پیامبر گرامى اسلام فرمودند : خدایا منطقه شام و یمن را بر ما مبارك گردان! صحابه گفتند: منطقه نجد [۲] را چطور؟
حضرت سخن قبل خود را تكرار فرمود و صحابه دوباره از نجد پرسیدند، حضرت در مرحله سوم فرمود: در نجد زلزله ها [۳] و فتنه ها به وقوع خواهد پیوست و شاخ شیطان از آن جا طلوع خواهد كرد.
عینى از علماى بزرگ اهل سنّت و شارح صحیح بخارى در شرح این حدیث پیامبر چنین مى نویسد: مراد از شاخ شیطان، امّت و حزب شیطان است . [۴] .
در روایت دیگری بخارى در صحیح خود از ابو سعید خُدرى از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله نقل كرده كه آن حضرت فرموده است :
یَخْرُجُ نَاسٌ مِنْ قِبَلِ الْمَشْرِقِ وَ یَقْرَءُونَ الْقُرْآنَ لاَ یُجَاوِزُ تَرَاقِیَهُمْ، یَمْرُقُونَ مِنَ الدِّینِ كَمَا یَمْرُقُ السَّهْمُ مِنَ الرَّمِیَّةِ، ثُمَّ لاَ یَعُودُونَ فِیهِ حَتَّى یَعُودَ السَّهْمُ إِلَى فُوقِهِ .
قِیلَ مَا سِیمَاهُمْ.
قال سِیمَاهُمُ التَّحْلِیقُ. أَوْ قَالَ: التَّسْبِیدُ» [۵]
افرادى از ناحیه مشرق، قیام مى كنند و قرآن تلاوت مى كنند و حال آن قرآن كه از گلوگاه آنها تجاوز نمى كند (در قلب آنان تاثیر نمى گذارد) و از قرآن بهره نمى برند، این گروه از دین خارج مى شوند همان گونه كه تیر از كمان خارج مى شود و دیگر به طرف دین برنمى گردند مانند تیر كه به سوى كمان برنمى گردد.
از پیامبر اكرم صلى الله علیه وآله پرسیدند كه : این فرقه چه نشانه اى دارند ؟
آن حضرت فرمود : چهره این گروه با سرهاى تراشیده، مشخص مى شود.
زینى دحلان مفتى مكّه مكرمه ضمن اشاره به این حدیث مى نویسد:
ففی قوله سیماهم التحلیق تصریح بهذه الطائفة لأنّهم كانوا یأمرون كلّ من اتّبعهم أن یحلق رأسه ولم یكن هذا الوصف لأحد من طوائف الخوارج والمبتدعة الذین كانوا قبل زمن هوءلاء [۶]
این که پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله «سر تراشیدن» را از نشانه های بارز این طائفه شمرده شده، صراحت در فرقه وهّابیّت دارد، زیرا تنها این فرقه هستند كه به پیروان خود دستور مى دهند سر خود را بتراشند و این صفت در هیچ یك از فرقه هاى خوارج و بدعت گذارِ قبل از وهّابیّت دیده نشده است.
وی در ادامه مى نویسد:
و كان السیّد عبد الرحمن الأهدل مفتی زبید یقول: لا حاجة إلى التألیف فی الردّ على الوهابیّة بل یكفی فی الردّ علیهم قوله صلى اللّه علیه وسلم سیماهم التحلیق؛ فإنّه لم یفعله أحد من المبتدعة غیرهم؛
سیّد عبد الرحمن اهدل، مفتى منطقه زبید، مى گفت: در نقد عقائد وهّابیّت نیازى به تألیف كتاب نیست؛ بلكه همین حدیث پیامبر كه ویژگىهاى این فرقه را «تراشیدن سر» معرفى كرده، براى بطلان عقیده آنان كفایت مى كند؛ زیرا غیر از وهّابیّت هیچ یك از فرقه هاى بدعت گذار این ویژگى را ندارند. روزى محمد بن عبد الوهاب به یك زن دستور داد كه سرش را بتراشد، آن زن به وى گفت: تو كه مى گویى زنان باید سر خود را بتراشند؛ باید دستور دهى مردان هم ریش خود را بتراشند؛ زیرا ریش مرد، همانند موى زن، زینت او محسوب می شود و محمد بن عبد الوهاب از پاسخ آن زن عاجز ماند . [۷]
منابع :
[۱] صحیح بخارى، ج ۸، ص ۹۵ ح ۷۰۹۴، كتاب الفتن، ب ۱۶ ، باب قَوْلِ النَّبِیِّ صلى الله علیه و آله و سلم: الْفِتْنَةُ مِنْ قِبَلِ الْمَشْرِقِ.
[۲] نجد در اطراف ریاض و محل ظهور فرقه وهّابیّت مى باشد.
[۳] شاید اشاره به تزلزل عقاید مردم مىباشد.
[۴] و بنجد یطلع قرن الشیطان أی: أمّته و حزبه. عمدة القارى، ج ۷، ص ۵۹.
[۵] صحیح بخارى، ج ۸، ص ۲۱۹، ح ۷۵۶۲.
[۶] فتنة الوهابیة، ص ۱۹.
[۷] فتنة الوهابیة، ص ۱۹.
نظرات ارسال شده