ما را دنبال کنید

جستجوگر

موضوعات

  • مهدویت
  • مهدویت 1612
  • آیت الکرسی 3
  • فضیلت صلوات 11
  • فضیلت نماز جمعه 2
  • عکس های دیدنی 32
  • عکس های مذهبی 12
  • گنجینه احادیث 7
  • فضیلت زیازت عاشورا 2
  • قضاوتهای امیر المومنین علی علیه السلام 14
  • ذکر 2
  • نماز 1
  • شگفتیها و عجایب دنیا در بعد از ظهور امام زمان علیه السلام 3
  • خمس 0
  • خاورمیانه و آخر الزمان
  • شام و آخر الزمان 126
  • حجاز و آخر الزمان 95
  • عراق و آخر الزمان 57
  • وهابیت و آخر الزمان 140
  • ایران و آخر الزمان 189
  • یمن و آخر الزمان 52
  • اردن و آخرالزمان 18
  • آخرالزمان و فلسطین 14
  • مصر و آخر الزمان 21
  • فلسطین و آخر الزمان 13
  • یهود و آخر الزمان 24
  • سقوط اسرائیل 19
  • علائم ظهور
  • خروج سفیانی 26
  • خروج خراسانی 6
  • خروچ یمانی 6
  • خسف بیدا 2
  • قتل نفس زکیه 2
  • صیحه ی آسمانی 8
  • مذهبی
  • عاشورا 50
  • امام رضا (ع) 13
  • امام علی علیه السلام 14
  • پیشگوییهای ظهور
  • امام خمینی 7
  • امام خامنه ای 6
  • شاه نعمت الله ولی 1
  • سید احمد علی خسروی 1
  • نوستر آداموس 3
  • علمائ و بزرگان 4
  • آیت الله ناصری 2
  • قرآن 5
  • مبشرات ظهور 9
  • آموزش
  • کتاب
  • عصر ظهور 27
  • الملاحم والفتن يا فتنه وآشوبهاى آخر الزمان 8
  • کتاب غیبت نعمانی(محمد ابن ابراهیم نعمانی ) 1
  • کمال الدین و تما م النعمه(شیخ صدوق) 1
  • آمارگیر

    • :: آمار مطالب
    • کل مطالب : 1686
    • کل نظرات : 134
    • :: آمار کاربران
    • افراد آنلاين : 25
    • تعداد اعضا : 12
    • :: آمار بازديد
    • بازديد امروز : 896
    • بازديد ديروز : 153
    • بازديد کننده امروز : 546
    • بازديد کننده ديروز : 86
    • گوگل امروز : 0
    • گوگل ديروز: 0
    • بازديد هفته : 1,049
    • بازديد ماه : 3,805
    • بازديد سال : 16,465
    • بازديد کلي : 366,589
    • :: اطلاعات شما
    • آي پي : 18.222.230.126
    • مرورگر : Safari 5.1
    • سيستم عامل :

    کدهای اختصاصی





    از احاديث مهم و سرنوشت ساز نبوى ، كه موردپسند راويان وابسته به قريش نيست ، هشدارهاى بسيار پيامبر به امت ، درباره رهبران گمراه كننده اى است كه پس از ايشان بر مسند خلافت تكيه مى زنند . اين احاديث ، صحيح، متواتر و بسيار تكان دهنده است ، زيرا برخى از آن به روشنى بيان مى كند كه فتنه رهبران گمراه كننده ، پيوسته وجود دارد ، تا آن زمان كه خدا ، مهدى ، فرزند پيامبر را برانگيزاند .
    به قلم علی کورانی عاملی


    خطر براى امت ، پيشوايان گمراه كننده ، نه دجال

    از احاديث مهم و سرنوشت ساز نبوى ، كه موردپسند راويان وابسته به قريش(1) نيست ، هشدارهاى بسيار پيامبر به امت ، درباره رهبران گمراه كننده اى است كه پس از ايشان بر مسند خلافت تكيه مى زنند . اين احاديث ، صحيح، متواتر و بسيار تكان دهنده است ، زيرا برخى از آن به روشنى بيان مى كند كه فتنه رهبران گمراه كننده ، پيوسته وجود دارد ، تا آن زمان كه خدا ، مهدى ، فرزند پيامبر را برانگيزاند .

    در مسند احمد 4/123 به نقل از شداد بن اوس آمده پيامبر فرمود :

    «خداى عزّوجل گستره زمين را به من نشان داد و شرق و غرب آن را ديدم ، دانستم كه سرزمين هاى امتم ، به اندازه اى خواهد شد كه به من نشان داده شد. گنج هاى سفيد و سرخى (2) هم به من داده شد ، از خدا درخواست كردم كه امتم را با قحطى و خشكسالى هلاك نكند ، همچنين دشمنى را بر آنها چيره ننمايد كه همگى را هلاك گرداند ; آنها را فرقه هايى در هم آميخته نكند كه برخى از بعضى ديگر لطمه ببينند. پس]خداوند[ فرمود: اى محمد ! هر گاه حكمى كنم ، برگشت ناپذير است ، و من به امتت ، چنان بخشش و عطا كردم كه با خشكسالى هلاكشان نكنم ، دشمنى از امت هاى ديگر را هم بر آنان چيره نمى گردانم كه همگى را هلاك كند ، اما وضع بدان جا مى انجامد كه برخى يكديگر را هلاك مى نمايند و بعضى همديگر را مى كشند و برخى، ديگران را اسير مى كنند».
    راوى مى گويد كه پيامبر افزود : «براى امتم جز از رهبران گمراه كننده نمى ترسم ، زيرا اگر ميان امتم ]به سبب فتنه اى كه آنها ايجاد مى كنند[ شمشيركشى شود، تا روز قيامت، جنگ و درگيرى از ميانشان رخت نخواهد بست!».
    مانند اين حديث در مسند احمد ، به نقل از ثوبان است ، 5/278 نيز در صحيح مسلم 4/2215 آمده است كه : «از پروردگارم درخواست كردم كه امتم را به قحطى هلاك نگرداند و بر آنها دشمنى از بيگانگان چيره نكند كه جامعه را از بيخ بر كند . . . بدان اندازه كه برخى يكديگر را هلاك كنند». 
    ابن ماجه 4/1304 حديث را با تفاوت اندكى مانند مسند احمد آورده ، و افزوده است :
    «گروهى از امتم ، بت ها را خواهند پرستيد و برخى از امتم به مشركان مى پيوندند ، همچنين پيش از رستاخيز ، دجال هاى دروغگو پيدا مى شوند ، كه نزديك سى نفرند ! و هر كدام مى پندارد كه پيامبرند ! اما گروهى از امتم ، بر حق مى مانند ، و خدا يارى شان مى كند و مخالفان نمى توانند زيانى به آنها برسانند ، تا آن كه سرانجام خداوند وعده و خواسته اش را به اجرا بگذارد » .
    ابوالحسن راوى مى گويد: ابوعبدالله (امام صادق) پس از اين حديث فرمود: چه روزگار دهشتناكى است!
    اينها هم مانند حديث را آورده اند: ابوداود 4/97، ترمذى 4/410 (آن را حسن و صحيح دانسته)، بيهقى 9/181 (صحيح دانسته)، مجمع الزوائد 5/239 كه در پايان سند، روايت احمد است . نيز البابى /7 آغازش به نقل از مسلم و ابو داود و ترمذى و ابن ماجه و احمد.
    در مسند احمد 1/98 آمده است: على(رضى الله عنه) گفت: نزد پيامبر كه خواب بود، از دجال سخن گفتيم، پيامبر در حالى كه صورتش برافروخته بود ، بيدار شد و فرمود: « من از چيز ديگرى براى شما مى ترسم . . . » آن گاه فرمايش خود را كرد .
    رواى ترسيده فرموده پيامبر را بگويد ، مبادا كه بر ضد حاكمان زمانه اش باشد!
    در مسند احمد 5/145 به نقل از ابوذر آمده است: با رسول خدا راه مى رفتم كه فرمود : « براى امتم از كسانى غير از دجال مى ترسم » اين را سه بار تكرار فرمود، عرض كردم : اى رسول خدا ! از چه كسانى غير از دجال ، براى امتت مى ترسى ؟ فرمود : « رهبران گمراه كننده » .
    ابن ابى شيبه 15/142 به نقل از ]امام[ على مى گويد: نزد پيامبر كه خواب بود، نشسته بوديم و از دجال سخن مى گفتيم . پيامبر در حالى كه صورتش برافروخته بود ، بيدار شد و فرمود: كسان ديگرى ترسناك تر از دجال براى شما هستند ; رهبران گمراه كننده».
    در مسند احمد 5/389 به نقل از حذيفه آمده است : نزد رسول خدا از دجال سخن به ميان افتاد ، فرمود : « فتنه برخى از شما به نظر من ، ترسناك تر از فتنه دجال است » .
    زوائد 7/335 آن را صحيح دانسته، مانند آن در فردوس 3/131 آمده است كه در حاشيه مى افزايد : امام عراقى مى گويد: احمد به روايت از ابوذر با سندى معتبر فرموده پيامبر را چنين آورده است : «بيشتر از دجال از غير او براى شما مى ترسم» پرسيدند: غير او كيست ؟ فرمود: «رهبران گمراه كننده».
    صحيه البانى /271 ح 54 به نقل از شداد بن اوس آورده است كه رسول خدا فرمود:
    « از بدترين چيزهايى كه براى امتم مى ترسم ، رهبران گمراه كننده اند. اگر ]به سبب آنها، ميان امت[ شمشير كشيده شود ، تا روز قيامت ، درگيرى برطرف نخواهد شد » .
    در سبل الهدى 10/138 آمده است : ابو يعلى و ابن حبان از ابو سعيد و ابوهريره نقل كرده اند كه رسول خدا فرمود: « زمانى بر مردم خواهد آمد كه فرمانروايانى سبك مغز و نادان بر آنها حكومت خواهند كرد . اينان مردم شرور را مقدّم خواهند داشت اما در ظاهر خوبان را پيش مى آورند. نماز را از وقت خود، به تأخير مى اندازند. هر كسى از شما آن زمان را دريابد، كارگزار و نگهبان و تحصيلدار ماليات و يا انباردار آنان نباشد».
    احمد بن منيع از راويانى مورد اطمينان و ابن ابى شيبه و ابو يعلى به نقل از ابوهريره آورده اند كه رسول خدا فرمود: « از رهبران ]گمراه كننده[ و از حكمرانى خردسالان به خدا پناه ببريد » 
    همچنين به نقل از ابن عباس كه وى را ثقه دانسته ، مى گويد: رسول خدا فرمود: « فرمانروايانى بر شما حكمرانى خواهند كرد كه بدتر از مجوس اند » .
    در حلية الأولياء 7/69 به نقل از سفيان ثورى آمده است كه رسول خدا به سلمان ]فارسى[ فرمود: « لقمه حكمرانان پس از من ، مانند لقمه دجال است ; هر كسى از آن بخورد ، دل و دينش از دست مى رود ! » .
    واژه «مضلّين; گمراه كنندگان» در برخى احاديث ، به حالت منصوب آمده است ، اما عبات درست ، رفع آن ، يعنى (مضلّون) است. اگر درست باشد كه پيامبر آن را منصوب خوانده ، فعل «أعنى» در تقدير است كه ثمره آن تأكيد بيشتر است .
    مقصود از حديث اخير ، هشدار به مسلمانان است كه مبادا به حكمرانان ستمگر نزديك شوند ; همچنين پيامبر مسلمانان را فرا مى خواند تا ارتباط خود را با آنان قطع كنند و غذايشان را نخورند ، زيرا بر دل و دين مسلمانان اثر بد مى گذارد ، و سبب انحراف و كجروى شان مى شود ، مانند لقمه دجال كه در حديث آمده است : مردمان را توسط آن مى فريبد ، و كافر مى كند


    پيشوايان گمراه كننده ، خونِ عترت پيامبر و مردم را مى ريزند


    اهل بيت(عليهم السلام) براى ما روايت كرده اند كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) رهبران گمراه كننده را از ريختن خون عترت پاكش بر حذر داشته و به آنها هشدار داده است . اما راويان دربارى و طرفدار خلافت ، سخنان پيامبر را حذف كرده اند !
    البته بعيد هم به نظر نمى رسد كه پيروان حاكمان گمراه كننده ، مطالبى را كه بيان مى دارد آنها خون عترت پاك پيامبر را مى ريزند ، حذف كرده و از بين برده باشند !
    در امالى طوسى 2/126 (و در چاپ ديگر /512) آمده است كه عبدالله بن يحيى حضرمى گفت :
    شنيدم على(عليه السلام) فرمود : خدمت پيامبر بوديم و ايشان خواب بودند . در حال صحبت با اصحاب در مورد « دجال » بوديم كه حضرت با چهره اى برافروخته و سرخ ، بيدار شدند و فرمودند : « من از چيزى غير از دجال در مورد شما هراس دارم ، رهبران گمراه كننده پس از من خون عترتم را مى ريزند ! با هر كسى كه با عترتم دشمن باشد ، دشمن هستم و با كسى كه دوست دارشان باشد ، دوستم » . مانند حديث در احتجاج 1/265 و در چاپى ديگر /395 آمده است.
    در امالى طوسى/65 و امالى مفيد /288 آمده است كه على(عليه السلام) فرمود : « هنگامى كه آيه (إذا جاء نصر الله والفتح) بر پيامبر نازل شد ، به من فرمود : « اى على ! يارى خدا و پيروزى فرا رسيده ، اگر ديدى مردم ، دسته دسته به دين خدا رو مى آورند ، پروردگارت را ستايش كن و آمرزش بخواه كه او توبه پذير است . اى على ! پس از من ، خداوند مبارزه با فتنه ها را بر مؤمنان واجب كرده ، چنان كه جهاد همراه من را عليه مشركان واجب كرده است » .
    پرسيدم : اى رسول خدا ! فتنه اى كه مبارزه با آن واجب شده ، چيست ؟ فرمود : « فتنه گروهى كه به يگانگى خدا و رسالت رسولش شهادت مى دهند اما با سنّتم مخالفت مى كنند و به آن ضربه مى زنند ! » .
    پرسيدم : اى رسول خدا ! به چه دليلى با آنها بجنگيم در حالى كه « لا إله إلا الله» مى گويند و معتقد به رسالت شما هستند ؟ فرمود : « به اين دليل كه در دين بدعت ايجاد مى كنند و از دستورم سر باز مى زنند و ريختن خون عترتم را روا مى دارند » !
    عرض كردم : يا رسول الله ! اگر به من وعده شهادت مى دهيد ، از خدا بخواهيد توفيق آن را زودتر به من بدهد .
    فرمود : « آرى به تو وعده شهادت مى دهم ، اما چگونه تحمل مى كنى اگر محاسنت از خون سرت رنگين شود ؟ » به سر و ريشم اشاره كرد . عرض كردم : اى رسول خدا ! اگر شما چنين مطلبى را پيشگويى مى كنيد ، نه تنها جاى نگرانى ندارد بلكه بايد شكر و سپاس هم گفت ، چون مژده و بشارت است . سپس فرمود : « همينطور است . پس آماده باش كه با امتم جهاد خواهى كرد ».
    گفتم : يا رسول الله ! راه پيروزى را به من نشان بده . فرمود : اگر ديدى ، مردم از هدايت به گمراهى كشيده شده اند ، با آنان جهاد كن ، چون هدايت از خداست و گمراهى از شيطان . اى على ! هدايت ، پيروى از فرمان خدا بدون هوس و خود رأيى است .
    گويا آن روزى را مى بينم كه با كسانى مى جنگى كه قرآن را تحريف كرده ، به شبهات عمل مى كنند ، شراب را نبيذ كرده و حلال مى شمارند ، مال ناچيزى به عنوان زكات مى دهند و اموال حرام را به بهانه هديه ، مى بخشند ! » .
    پرسيدم : اى پيامبر ! آنها به واسطه اعمالشان مرتدند يا فتنه گر ؟ فرمود : « آنها فتنه گرند و در آن غرق خواهند بود تا آنكه عدالت در موردشان اجرا شود » .
    پرسيدم : اى رسول خدا ! عدالت به دست ما خواهد بود يا كسان ديگر ؟ فرمود : « البته كه به دست ماست ! خدا دين را با ما آغاز كرده و با ما هم به پايان مى رساند و پس از گرفتارى مردم به شرك ، توسط ما در دل ها الفت ايجاد مى كند و پس از فتنه ها ، توسط ما دوستى و پيوند در دل ها برقرار مى كند » . گفتم : سپاس خداوند را كه فضل و بخشش را به ما عطا فرموده است !
    نگارنده : منابع سُنى ها قسمت نخست حديث امالى مفيد و طوسى را آورده اند اما قسمت مربوط به رهبران گمراه كننده را حذف كرده اند ! كه البته اين شگرد آنهاست كه احاديث را تجزيه و قطعه قطعه كنند تا از بين برود !
    حاكم 3/149 از ابو هريره آورده است : پيامبر به على و فاطمه و حسن و حسين نگريست و فرمود : « من دشمن كسى هستم كه با شما دشمن باشد و دوست كسى هستم كه دوستدار شما باشد » .
    حاكم اين حديث را صحيح دانسته و با حديث مشابه ديگرى از زيد بن ارقم آن را تأييد مى كند كه چنين است : «با كسى كه شما ]اهل بيت[ دشمن باشيد ، دشمنم و با كسى كه دوست باشيد ، دوست هستم » .
    همچنين اين حديث را از زيد بن ارقم ، خدرى ، ام سلمه و ديگران هم آورده و مى افزايد : هنگامى كه آيه تطهير نازل شد ، پيامبر اين حديث را چندين مرتبه تكرار كرد . پيامبر چهل روز ، به هنگام صبح به درِ خانه على(عليه السلام) مى رفت و در مى زد و آيه را مى خواند و اين حديث را تكرار مى فرمود . همچنين پيامبر(صلى الله عليه وآله)اين حديث را در محله اى در مدينه و نيز به هنگام بيمارى اى كه منجر به وفات شان شد و در مناسبت هاى مختلف ، تكرار مى كرد .
    حديث در منابع سنى زير نيز وجود دارد : مسند احمد 2/442 ، ابن ماجه 1/52 ، ترمذى 5/360 ، مجمع الزوائد 9/169 ، ابن شيبه 7/512، امالى محاملى /447 ، صحيح ابن حبان 15/434 ، معجم اوسط طبرانى 3/179 و 5/182 و 7/197 ، معجم اصغر 2/3 ، معجم اكبر 3/40 و 5/184 ، فضائل سيدة النساء / عمر بن شاهين /29 ، موارد الظمآن 7/201 ، تفسير ثعلبى 8/311 ، شواهد التنزيل 2/44 ، تاريخ بغداد 7/144 ، تاريخ دمشق 13/128 و 14/144 ، سير اعلام النبلاء 2/122 . 
    نيز در منابع شيعى : تفسير امام عسكرى /376 ، تفسير فرات كوفى /338 .


    كوشش براى تبرئه صحابه


    مسند احمد 1/458 به نقل از ابن مسعود مى گويد كه رسول خدا فرمود :
    « هر پيامبرى كه خداوند پيش از من برگزيد ، در ميان امت خود ، ياران و اصحابى داشت كه به سنّتش عمل كرده ، دستوراتش را انجام مى دادند ، اما پس از آنها كسانى آمدند كه سرپيچى كرده و بدانچه مى گفتند ، عمل نمى كردند و كارى را مى كردند كه دستورى از جانب خدا درباره آن نرسيده بود » .
    مانند اين حديث در منابع زير وجود دارد : احمد 1/461 از ابن مسعود ، صحيح مسلم 1/69 كه در آن آمده است : ابو رافع مى گويد : حديث را براى عبدالله بن عمر نقل كردم ، اما از من نپذيرفت . ابن مسعود وارد شد و در جايى نشست . وقتى عبدالله بن عمر خواست وى را ببيند ، به من هم گفت كه همراهش بروم . وقتى نشستيم ، از ابن مسعود راجع به اين حديث پرسيدم ; او هم همانطور كه من براى ابن عمر نقل كرده بودم ، روايت را نقل كرد .
    طبرانى در معجم الكبير 22/362 آورده است كه پيامبر فرمود :
    « به زودى كسانى بر شما حكمرانى خواهند كرد كه ارزاق مردم را به دست خواهند گرفت . سخن دروغ گفته و بدكردارى خواهند كرد . زمانى از شما راضى مى شوند كه كردار زشت شان را تحسين كنيد و دروغ شان را تصديق نماييد ; پس به اندازه اى كه به حق تن دهند ، از آنان پيروى كنيد ، اما اگر پا را فراتر گذاشتند و كسى در مخالفت با آنها كشته شد شهيد است » .
    مانند اين حديث در منابع زير آمده است : معجم الكبير 22/373 ، فردوس 2/317 چنين آورده : « تقسيم نان را در دست خواهند گرفت و شما را از دسترسى به آن بازخواهند داشت مگر آنكه دروغشان را تصديق كرده و كردار زشتشان را نيكو جلوه دهيد . . . هر كسى ] به آنها اعتراض كند و [ در اين راه كشته شود ، شهيد است » .
    طبرانى در معجم الكبير 22/375 به نقل از صدقى آورده است كه رسول خدا فرمود:
    « به زودى پس از من خلفا خواهند آمد ، پس از آنها ، اميران ، بعد از اميران ، پادشاهان و پس از آنها ستمگران . سپس مردى از اهل بيتم قيام كرده و زمين را پر از عدل و داد مى كند ، چنان كه از ستم آكنده شده بود » .
    نگارنده : سُنى ها نمى توانند احاديث مربوط به رهبران گمراه كننده را مربوط به صحابه ندانند ، چرا كه احاديث فراوانى مربوط به حوض كوثر كه نزدشان صحيح است ، وجود دارد و تصريح مى كند كه اكثر صحابه پس از پيامبر تغيير رفتار داده و آموزه هاى اسلامى را تحريف كردند و به همين علت هم ، خداوند آنها را وارد آتش مى نمايد . روايت بخارى تصريح دارد كه بجز گروه اندكى كه راه خود را از ديگران جدا مى كنند ، بقيه گرفتار آتش عذاب الهى قرار خواهند شد .
    بخارى در صحيح خود 7/208 آورده است كه پيامبر وضعيت اصحابش را در محشر ، چنين توصيف مى كند :
    « در حالى كه ايستاده ام ، مى بينم كه گروهى مى آيند ، وقتى آنها را ديدم و شناختم ، فرشته اى از ميان من و آنها خارج مى شود و به بعضى مى گويد : بياييد . مى پرسم : كجا ؟ مى گويد : به خدا سوگند ! به سوى آتش ! مى پرسم : تقصيرشان چيست ؟ مى گويد : اينان پس از تو مرتد شده و به قهقهرا برگشتند ! نمى بينم كسى از آنها نجات يابد مگر به اندازه چند گوسفند جدا شده از گله .
    معناى حديث آن است كه رهبران گمراه كننده از صحابه اند .
    مى بينيم كه احاديث سُنيان درباره شورش و قيام بر عليه رهبران گمراه ، متناقض است ، بعضى مى گويند مردم بايد قيام كنند و تا مرز شهادت ايستادگى نمايند اما برخى معتقدند اگر حكمرانان نماز بر پا بدارند نبايد بر ضدشان قيام كنند و نظر گروه ديگر بر اين است كه  هر چقدر هم كه ستم نمايند ، نبايد بر ضدشان كارى كرد !
    اين سردرگمى به اين معناست كه حكومت در روايات نبوى دست برده و آنها را تحريف و ضايع كرده است


    پيروى از حاكمان موجب گمراهى است و سرپيچى از آن موجب مرگ

    طبرانى در معجم الكبير 8/176 از ابى امامه آورده است كه رسول خدا فرمود :
    « از اينكه امتم را گرسنگى و يا دشمن از پاى درآورد، نمى ترسم; اما از رهبران گمراهى مى ترسم كه اگر مردم ، اطاعتشان كنند ، گمراه شده و اگر مخالفت كنند ، كشته مى شوند » .
    طبرانى در معجم الصغير 1/264 به نقل از معاذ بن جبل مى نويسد كه پيامبر فرمود :
    « هديه را تا وقتى كه هديه هست بپذيريد ، اما اگر به رشوه تبديل شد و دينتان به خطر افتاد، آن را رد كنيد و اگر فقر مانعتان مى شود و نمى توانيد آن را نپذيريد ، بدانيد دنيا به مراد مرفهان و مشركانى گشت كه اكنون مرده اند اما دين خدا همچنان پا برجاست . پس به قرآن تمسك كنيد و بدانيد كه به زودى راه قرآن و سلاطين جدا خواهد شد و مبادا كه شما از قرآن جدا شويد . بدانيد اميرانى خواهند آمد كه در ميان شما قضاوت خواهند كرد ، اگر از آنها پيروى كنيد ، گمراهتان مى نمايند و اگر از آنان سرپيچى كنيد ، شما را مى كشند » .
    معاذ پرسيد : اى رسول خدا ! در اين اوضاع چه كار بايد بكنيم ؟ فرمود :
    « همان كارى كه ياران عيسى بن مريم كردند . با اره تكه تكه شدند و بر روى تخته ها جابجا شدند ]اما زير بار ستم نرفتند[ . مرگى كه به سبب پيروى از دستور خدا باشد ، بهتر از زندگى با گناه و معصيت الهى است » .
    حديث در منابع زير آمده : المطالب العاليه 4/267 ، معجم طبرانى با تفاوتى اندك ، در المنثور 2/300 از عبد بن حميد ، مجمع الزوائد 5/227 كه آ ن را توثيق شمرده است .
    عبدالرزاق صنعانى در المصنف 11/329 آورده است كه پيامبر فرمود :
    « به زودى اميرانى بر شما حاكم خواهند شد كه برخى از دستورات الهى را كنار مى گذارند . هر كسى با آنان مخالفت كند ، نجات مى يابد اما كسى كه كردارشان را خوش نداشته باشد ، به سلامت مانده يا در حد زيادى به سلامت خواهد زيست ، اما اگر كسى كه با اميران گنه كار همراهى كند ، هلاك گشته يا در شُرُف تباهى خواهد بود » .
    در همين جلد /330 از حسن بصرى وارد شده است كه پيامبر فرمود :
    « به زودى پس از من ، اميرانى خواهند آمد و دست به اعمالى خواهند زد كه عده اى آنها را تأييد و عده اى ديگر محكوم مى كنند. هر كسى ستم شان را نپذيرد ، از گناه دورى كرده است ; كسى كه از ظلم شان ناخشنود باشد ، سالم مى ماند ، اما هر كس خشنود و راضى به ستمشان باشد (بد كرده است ) » . گفتند : اى رسول خدا ! با آنان مبارزه نكنيم ؟ فرمود : « تا وقتى كه نماز مى خوانند ، نه » .
    مانند حديث در ابن ابى شيبه 15/71 و 243 از ام سلمه آمده است : « هر كسى از آنها دورى كند ، سالم مانده يا تقريباً در سلامت است اما هر كسى با آنها همراه شود ، هلاك و تباه مى گردد » . نيز سنن ترمذى 4/529 مانند روايت اوّل ابن ابى شيبه با تفاوتى اندك، و ترمذى مى گويد كه حديث ، حسن و صحيح است . در معجم الكبير طبرانى 11/39 مانند روايت دوم ابن ابى شيبه با تفاوتى اندك آمده است .
    در روايت ديگر بيهقى 8/157 از ابو هريره آورده است كه پيامبر فرمود :
    « به زودى پس از من خلفايى خواهند آمد كه احكامى را كه مى دانند ، انجام مى دهند و بدانچه خدا و شرع دستور داده ، عمل مى كنند . پس از آنها ، كسانى خواهند آمد كه احكام دينى را كه نمى دانند ، عمل كرده ، و اعمالى را مرتكب مى شوند كه به آنها گفته نشده است . كسى كه كارشان را نپسندد ، بى گناه است و هر كس خويشتن دارى كند ، به سلامت مى ماند ; اما آن كه به كار نادرست شان رضايت دهد و از آنها پيروى كند ( كار نادرستى انجام داده است ) .
    مانند حديث در معجم الاوسط طبرانى 5/374 ، مسند بزاز 6/61 از ام سلمه آمده است كه پرسيد : اى رسول خدا ! با آنها مبارزه نكنيم ؟ فرمود : نه ، تا زمانى كه نماز بر پا مى دارند . نيز در معجم اوسط طبرانى 1/252، مسند شاميين 1/371 ، ابى يعلى 10/308 . 
    در تمام احاديث تعبير « امرا ، خلفا و ائمه » معناى واحدى دارند .

    معرفى پيشوايان گمراه توسط امير مؤمنان


    در نهج البلاغه 2/188 آمده است كه شخصى از احاديث بدعت آور و گوناگونى كه ميان مردم رواج داشت ، پرسيد . حضرت فرمود : « بعضى از احاديثى كه در دسترس مردم قرار دارد ، حق است و برخى هم باطل ، هم راست دارد و هم دروغ ، هم ناسخ و هم منسوخ ، هم عام و هم خاص ، هم محكم و هم متشابه ، هم احاديثى كه درست ثبت شده و هم احاديثى كه با ظن و گمان روايت شده . در زمان پيامبر ، آنقدر به حضرت نسبت دروغ دادند كه حضرت به خطبه ايستاد و فرمود : « هر كسى عمداً نسبت دروغ به من بدهد ، جايگاهش در آتش است » .
    افرادى كه حديث نقل مى كنند ، فقط چهار دسته اند و پنجمى ندارد :
    1 منافقى كه تظاهر به ايمان مى كند و نقاب اسلام بر چهره دارد ; نه از گناه مى ترسد و نه از آن دورى مى كند و از روى عمد به پيامبر(صلى الله عليه وآله) نسبت دروغ مى دهد . اگر مردم بدانند كه او منافق و دروغگوست ، سخنش را نمى پذيرند و گفته اش را قبول نمى كنند ، اما چون مردم معتقدند كه او همراه رسول خدا بوده و حضرت را ديده و از پيامبر آموخته ، سخنش را مى پذيرند ، ولى خدا شما را از منافقان آن گونه كه لازم بود ، آگاه كرد و وصف شان را براى شما بيان نمود .
    منافقان ، پس از پيامبر هم بودند و با تهمت زدن و دروغ بستن به دين ، به پيشوايان گمراه كننده و دعوت كنندگان به آتش ، نزديك شدند و به آنان ولايت و حكومت بخشيدند و آنها را بر گرده مردم سوار كردند و توسط آنان به دنيا رسيدند . مردم با سلاطين و دنيا هستند ، مگر كسى كه خدا او را حفظ كند . اين يكى از آن چهار گروه است . . . » ر. ك : كافى 1/62 ، خصال ص 256 .
    د كافى 8/62 به نقل از اميرمؤمنان آمده است كه از حال و روز امت گله داشت و فرمود :
    « پيش از من واليانى بودند كه كردارشان بر خلاف كردار رسول خدا بود . با عهد و پيمان پيامبر مخالفت كرده و آن را زير پا مى گذاشتند و سنّتش را تغيير مى دادند . اگر به اصلاح امور مى پرداختم و مردم را وادار به ترك كارهاى نادرست طبق آنچه در زمان رسول خدا بود ، مى كردم ; لشكريان از پيرامونم پراكنده مى شدند . . . قسم به خدا كه به مردم دستور دادم در ماه رمضان جز براى انجام فرايض گِرْد نيايند . به آنها گفتم كه تجمع شان براى نوافل ، بدعت است ، اما برخى از سپاهيان و كسانى كه همراهم مى جنگيدند گفتند : اى مسلمانان ! واى كه سنت عمر دگرگون شد و ما از نماز مستحبى در ماه رمضان منع شديم ! ترسيدم شورش نظامى كنند . و من از امت ، چيزى جز چند دستگى و پيروى از رهبران گمراه ( كه به آتش جهنم مى خوانند ) نديدم .


    معرفى رهبران گمراه توسط عبادة بن صامت


    ابن ابى شيبه در المصنف 15/233 از ازهر بن عبدالله آورده است كه عبادة بن صامت از شام به قصد حج ، به مدينه آمد . در مدينه نزد عثمان بن عفان رفت و گفت : اى عثمان ، آيا به تو نگويم كه از رسول خدا چه شنيدم؟ عثمان گفت : بگو ! عباده گفت: شنيدم رسول خدا فرمود :
    « به زودى بر شما اميرانى حاكم خواهند شد كه به آنچه مى دانيد درست است ، به شما دستور مى دهند اما خود بدانچه بد مى دانيد ، عمل مى كنند . اينان بر شما حق اطاعت و پيروى ندارند . و مانند همين در /357 آمده و اضافه مى كند : پس ]اگر از دستورشان سرپيچى كرديد[ خود ر ا سرزنش نكنيد » . آن گاه عباده افزود : سوگند به خدايى كه جانم در دست اوست ! معاويه از شمار آنان است . عثمان به عنوان اعتراض چيزى به « عباده » نگفت !
    ابن ابى شيبه مى گويد كه اين حديث با متنى مختصر و با اسناد صحيح بنابر شرط بخارى و مسلم روايت شده و عبادة بن صامت به قصد دادخواهى نزد عثمان بن عفان رفته بود . مانند آن در مسند احمد 5/329 است .
    در مسند شاشى 3/172 از رفاعه نقل شده كه عبادة بن صامت در شام قطار شترانى را ديد كه بار آنها شراب بود ، پرسيد : بارشان روغن است ؟ گفتند : نه ، شراب است كه به معاويه فروخته شده . عباده در گوشه بازار به طرف بارها رفت و هر مَشكى كه پر از شراب بود را پاره كرد !
    معاويه به ابو هريره كه در آن زمان در شام بود پيغام داد و گفت : جلوى برادرت ( عبادة بن صامت ) را بگير ! او صبح به بازار مى رود ، كالاى اهل ذمه را از بين مى برد ولى شب در مسجد مى نشيند ! كارى جز آبروريزى و عيب جويى از ما ندارد ! نگذار برادرت با ما چنين كند !
    ابو هريره نزد عباده رفت و گفت : اى عباده ! چه كار به معاويه دارى ؟! بگذار هر چه كه مى خواهد بفروشد ! خدا در قرآن مى فرمايد : « آنان كه در گذشتند ، هر كار نيك و بدى كه كردند ، براى خود كردند ، و شما هم هر كارى كنيد، براى خويش خواهيد كرد و مسئول كار آنها نخواهيد بود » (بقره/134)
    عباده پاسخ داد : اى ابو هريره ! وقتى كه ما با رسول خدا(صلى الله عليه وآله) بيعت مى كرديم، تو نبودى . ما در همه حالات چه در حال نشاط و يا كسالت با ايشان بيعت كرده ايم و مى بايست از ايشان حرف شنوى داشته باشيم و پيروى كنيم; همچنين در حال تنگدستى و گشاده دستى ، بايد انفاق كنيم ، امر به معروف ونهى از منكر كنيم و براى خدا هر سخنى كه لازم باشد ، بگوييم و از سرزنش ملامت گران هراس نداشته باشيم .
    با رسول خدا عهد بستيم كه اگر نزد ما به يثرب آمد ، او را يارى كنيم و چنان كه خود و همسران و خاندان مان را حفظ مى كنيم ، ايشان را نيز حفظ كنيم و در مقابل ، پاداش مان بهشت باشد . هر كسى به بيعت خود با رسول خدا وفادار بماند ، خداوند بهشت را به او ارزانى خواهد داشت اما كسى كه پيمان شكنى كند ، به خودش ضرر زده است .
    ابوهريره وقتى اين سخنان را شنيد ، ديگر چيزى نگفت .
    معاويه به عثمان در مدينه نوشت كه عبادة بن صامت ، بر عليه من در شام فساد به پا مى كند ، يا دست از سر ما بردارد يا بگذار از شام به جاى ديگر برود . عثمان در پاسخ معاويه نوشت كه « عباده » را به سراى عثمان در مدينه بفرستد . معاويه همين كار را كرد . وقتى « عباده » به سراى عثمان در مدينه رفت ، جز وى كسى از « سابقين » ]پيشگامان اسلام[ آنجا نبود ، اما بسيارى از « تابعين » آنجا بودند . عثمان به او اعتنا نكرد و وى گوشه اى نشست . سپس رو به « عباده» كرد و گفت : با ما چكار دارى ؟ با تو چه كنيم ؟! عباده برخاست و گفت : شنيدم ابوالقاسم رسول خدا فرمود :
    « به زودى پس از من كسانى امورتان را در دست خواهند گرفت كه آنچه را بد مى دانيد ، به شما خوب معرفى مى كنند و آنچه را خوب و درست مى دانيد ، بد و نادرست مى دانند . از كسى كه عصيان خدا را مى كند ، پيروى نكنيد و از راه پروردگارتان گمراه نشويد » . سوگند به خدايى كه جانم در دست اوست ! معاويه از شمار حاكمان بد كردار است .
    عثمان ديگر چيزى نگفت !
    حديث در اين منابع نيز آمده است: مسند الشاميين 2/282 از عبدالله بن عمرو به اختصار ، صحيحة الالباني 2/138، سير اعلام 2/9 از اسماعيل بن عبيد بن رفاعه آورده است كه مى گويد : معاويه به عثمان نوشت : عبادة بن صامت بر عليه من و اهالى شام خرابكارى مى كند . يا او را نزد تو بفرستم يا بگذارم از شام برود . عثمان در پاسخ گفت كه او را بفرستد تا وى را به خانه اش در مدينه بازگرداند . راوى مى افزايد : عباده در حالى كه عثمان از ورودش باخبر بود ، بر عثمان وارد شد . وقتى عباده آمد رو به عثمان كرد و گفت : شنيدم رسول خدا فرمود : « پس از من مردانى امورتان را به دست مى گيرند كه آنچه را زشت مى دانيد ، خوب مى انگارند . . . اما نبايد از كسى كه عصيان كرده ، پيروى كرد و از راه پروردگارتان گمراه نشويد » 
    رويارويى عباده با معاويه و عثمان را در جواهر التاريخ جلد دوم بحث كرده ايم.

    تصريح پيامبر بر اينكه رهبران گمراه از اصحابش هستند !

    عبدالرزاق در المصنف 11/345 آورده است كه جابر مى گويد : پيامبر به كعب بن عجزه فرمود : خدا تو را از شرّ حكمرانىِ سفيهان حفظ كند ! پرسيد : حكمرانى اينان چگونه است ؟ فرمود : « اميرانى كه پس از من ، به شيوه هدايت من ، هدايت نمى كنند و به سنّتم گردن نمى نهند . هر كسى كه دروغشان را بپذيرد و در ستم ، ياريشان كند ، از من نيست و من با آنان نيستم . از حوض كوثر سيراب نمى گردند و وارد بهشت نمى شوند ، اما كسانى كه دروغشان را نپذيرند و بر ستم ياريشان نكنند ، از من هستند و من با آنان هستم و در كنار حوض كوثر نزد من خواهند آمد.
    اى كعب بن عجزه ! روزه سِپَر آتش است و صدقه ، گناه را از بين مى برد و نماز موجب نزديكى به خداست .
    اى كعب بن عجزه ! كسى كه گوشت بدنش از مال حرام روييده باشد ، ابداً وارد بهشت نمى شود و سزاوار آتش است . اى كعب بن عجزه ! مردم بر دو قسم هستند: آن كه مراقب ايمانش است و خود را از آتش مى رهاند و يا اينكه جان خود را ]به مال دنيا [مى فروشد و خويش را گرفتار مى كند » . مانند اين حديث در مسند احمد 3/231 است .
    در مسند احمد 5/111 آمده است كه ابى خبات بن ارت مى گويد : منتظر رسول خدا بوديم كه براى نماز ظهر از خانه بيرون بيايد . وقتى بيرون آمد فرمود : گوش كنيد چه مى گويم ، گفتيم : سراپا گوشيم ! دوباره فرمود : گوش كنيد ، عرض كرديم : مى شنويم ، فرمود : بزودى بر شما اميرانى حكمرانى مى كنند ; بر ستمى كه مى كنند ، ياريشان نكنيد . هر كسى دروغشان را بپذيرد ، از حوض كوثر سيراب نگشته و وارد بهشت نمى شود .
    در مسند احمد /384 آمده است كه حذيفه مى گويد پيامبر فرمود : بزودى اميرانى خواهند آمد كه دروغ مى گويند و ستم مى كنند. هر كسى دروغشان را تصديق و در ظلم ياريشان كند، از من نيست و من با او نيستم و نزد من در كنار حوض كوثر نخواهد بود ، اما هر كس كه دروغ شان را نپذيرد و در ستم ، كمك شان نكند ، از من است و من با اويم و كنار حوض كوثر با من خواهد بود » .
    مانند حديث در مسند احمد 6/395 و بيشتر از آن در 4/343 است .
    در /267 به نقل از نعمان بن بشير آمده : بعد از نماز عشا در مسجد بوديم كه رسول الله نزديك شد و رو به آسمان كرد ، سپس سر به زير آورد . گمان بُرديم در آسمان اتفاقى افتاده ; فرمود : « بزودى پس از من اميرانى خواهند آمد كه دروغ مى گويند و ستم مى كنند . هر كسى دروغ شان را بپذيرد و بر ستم ياريشان كند ، از من نيست و من با او نيستم ، اما آن كه دروغشان را رد كند و در ظلم شان شريك نشود ، از من است و من با اويم » . 
    مسند ابن مبارك /163 از ابى سعيد خدرى از پيامبر آورده است كه فرمود :
    « اميرانى بر شما حكم خواهند راند كه كسانى پيرامون آنها هستند ستم مى كنند و دروغ مى گويند . هر كسى بر ظلم ياريشان كند و دروغشان را بپذيرد ، از من نيست و من با او نيستم ، اما هر كسى دروغشان را نپذيرد و بر ستم كمكشان نكند ، با اويم و او با من است » .
    مانند همين روايت در سنن ترمذى 2/512 از كعب بن عجزه آورده شده و در /137 قسمتى از آن از جابر بن عبد الله و ابن عمر روايت شده است كه مى گويد : چهار تن از عرب و پنج نفر از موالى بوديم كه رسول خدا نزدمان آمد و فرمود : « آيا شنيده ايد كه پس از من اميرانى حاكم خواهند شد كه هر كسى بر ستم كمك شان كند ، و دروغشان را بپذيرد و در پيرامونشان باشد . . . » .
    مانند آن در صحيح ابن حبان 5/9 و معجم الكبير طبرانى 3/135 آمده است ، كعب بن عجزه مى گويد: رسول خدا بر ما وارد شد ، نُه نفر بوديم ، پنج نفر عرب و چهار تن عجم ، فرمود : « بشنويد ! آيا مى دانيد پس از من اميرانى خواهند آمد كه هر كسى پيرامونشان باشد و دروغشان را بپذيرد و بر ظلم كمك شان كند ، از من نيست و من با او نيستم و در كنار حوض كوثر نزد من نخواهد بود ؟! »
    مانند حديث در مسند الجامع 10/749 از ابن عمر آمده است . حاكم 1/78 آورده است : خبات به من گفت : در حالى كه بر در خانه پيامبر نشسته بوديم ، حضرت بيرون آمد و فرمود : بشنويد چه مى گويم ! عرض كرديم : اى رسول خدا ! مى شنويم . فرمود: «بزودى اميرانى خواهند بود...» همان 4/126 ، همچنين در اين منابع : المصنف عبد الرزاق (كه حديث را صحيح دانسته) تاريخ بغداد 5/361 ، مجمع الزوائد 5/248 كه مى گويد: احمد و بزار روايت كرده ، رجال و راويان يكى از اسناد بزار ، صحيح اند ; رجال سند احمد نيز چنين هستند .
    صحيح مسلم 3/1476 از حذيفه آورده است كه به پيامبر گفت : اى رسول خدا ما گرفتار شرّ بوديم ، خدا برايمان خير فرستاد كه اكنون در آن به سر مى بريم . آيا پس از اين خير ، شرّى هست ؟ فرمود : آرى ! پرسيدم : آيا پس از آن شر ، خير است ؟ فرمود : آرى ، پرسيدم : آيا پس از آن خير ، شرّ ديگرى هست ؟ فرمود : بلى ، گفتم : چگونه ؟ فرمود :
    « پس از من رهبرانى خواهند آمد كه به شيوه من هدايت نمى كنند و سنت مرا به اجرا نمى گذارند . در ميان آنها مردانى هستند كه دل هايشان همچون قلوب شياطين است اما به ظاهر آدم اند » .
    پرسيدم : اى رسول خدا ! اگر آن زمان را دريابم ، چه كنم ؟ فرمود :
    « حرف امير را گوش كن و از آن پيروى نما ، گرچه بر پشتت زَنَد و مالت را بستاند ، از او بشنو و بپذير » .

    هشدار مخفيانه پيامبر به عمر درباره رهبران گمراه كننده

    مسند احمد 1/42 آورده است كه عمر به كعب الاحبار گفت : از تو مسئله اى مى پرسم اما جوابش را كتمان نكن ! گفت : به خدا قسم ! هر چه بدانم ، از تو مخفى نمى كنم ! عمر پرسيد : از چه چيز بيشتر از همه براى امت محمد(صلى الله عليه وآله)مى ترسى ؟ كعب گفت : رهبران گمراه كننده ! عمر گفت : راست گفتى . رسول خدا اين مطلب را خصوصى به من فرموده بود ! در مجمع الزوائد 5/239 آمده است كه احمد آن را روايت كرده و رجالش مورد اعتمادند .
    در مسند الشاميين طبرانى 2/97 از كعب الاحبار از عمر بن خطاب آمده است كه رسول خدا مخفيانه به من فرمود : « بيش از هر چيزى براى امتم ، از رهبران گمراه مى ترسم » .
    كعب مى گويد: من هم گفتم كه به خدا سوگند ! از چيزى به جز آنها براى اين امت ، نمى هراسم !
    مانند حديث در اين منابع آمده است : تاريخ دمشق 50/152 ، معرفة الصحابة 1/232 .

    پيامبر به خانه عمر آمد و شايد اين تنها بار بود !

    حلية الأولياء 5/119 مى نويسد : ابو عمرو بن حمدان به نقل از حسن بن سفيان از كثير بن عبيد حدّاء از محمد بن حميد از مسلمة بن علي از عمر بن ذر از ابى قلابه از ابومسلم خولانى از ابو عبيده بن جراح مى گويند كه عمر بن خطاب گفت :
    رسول خدا در حالى كه غم را در چهره شان احساس مى كردم ، دست به محاسنم زد و فرمود : « إنا لله وإنا إليه راجعون ! جبرئيل لحظاتى قبل نزد من آمد و گفت : إنا لله وإنا إليه راجعون ! گفتم : درست است ما از خداييم و به سويش باز مى گرديم اما چرا اين آيه را خواندى ؟! گفت : زمان كمى پس از وفات شما امتت گرفتار فتنه مى شوند ، پرسيدم : فتنه كفر يا گمراهى ؟ گفت : هر دو ! گفتم : چگونه ممكن است در حالى كه كتاب خدا را ميان آنها به جا گذاشته ام ؟! پاسخ داد : با كتاب خدا فتنه مى كنند و اين كار توسط اميران و قاريانشان انجام مى شود ! اميران به مردم ستم مى كنند و آنها را از از حقوقشان بازمى دارند . مردم را مى كشند و فتنه به پا مى كنند ! قاريان پيرو خواست اميرانند و در ستم ياريشان مى كنند و در اين جهت هر چه از دستشان برآيد ، كوتاهى نمى نمايند .
    ] رسول خدا مى فرمايد [ پرسيدم : چگونه ديگران از دست اينان به سلامت خواهند بود ؟ جبرئيل گفت : با خويشتن دارى و شكيبايى ! اگر حقوقشان را دادند ، بگيرند اما اگر منعشان كردند ، از آن بگذرند ! »
    در در المنثور 3/155 آمده است : اين روايت را حكيم ترمذى به نقل از عمر بن الخطاب آورده است . همچنين در اين منابع آمده است : جليس الصالح /599 ، المعرفة والتاريخ /580 ، كنز الفوائد /61 به نقل از ابو عبيده جراح از عمر بن خطاب .

    علّت گرفتارى امت به رهبران گمراه كننده

    علت گرفتار شدن مردم به دست رهبران گمراه كننده آن است كه آنها با اصرار و قصد قبلى ، اين وضع را پذيرفته و بالاترين خدمت پيامبر را رد كرده اند. پيامبر در بيمارى منجر به وفاتش ، اصحاب را خواست و پيشنهاد كرد كه وصيتى برايشان بنويسد كه تا روز قيامت ، از گمراهى حفظ شوند و آنها را سروران دنيا بگرداند . در تمام تاريخ پيامبران ، چنين پيشنهادى بى نظير و يگانه است .
    قريش احساس كرد كه پيامبر قصد دارد با پيمانى مكتوب ، ولايت امام على و عترت(عليهم السلام) را رسمى كند و از قريش اقرار بگيرد و آنها را وادار به اطاعت كند. اما عمر بن خطاب به پيامبر گفت : نيازى به وصيت شما نداريم ! كتاب خدا ما را بس است ! قريشيان و طُلَقا ( آزادشدگان به دست پيامبر در فتح مكه ) سخن عمر را تأييد كرده و فرياد زدند : همان كه عمر گفت ! همان كه عمر گفت ! بعد همهمه شد و حتى به پيامبر جسارت كردند و گفتند كه هذيان مى گويد !
    عمر در جواب يكى از اصحاب كه اصرار داشت سخن پيامبر عملى شود ، گفت : به او بفهمانيد كه پيامبر هذيان مى گويد ! آنها آماده بودند كه اگر پيامبر بر نوشتن وصيتش پافشارى كرد ، روى گردانى و ارتداد خويش را از اسلام اعلام كنند و بگويند كه رسول خدا پيامبر نيست ، بلكه مى خواهد سلطنت بنى هاشم را پايه ريزى كند !

    پيامبر از كارشان خشمگين شد و فرمود : « از نزد من برخيزيد و برويد ! روا نيست نزد من اختلاف كنيد! حالى كه دارم ، بهتر از آن چيزى است كه به من نسبت مى دهيد » .
    ابن عباس پيوسته مى گفت : مصيبت ، تمام مصيبت آن بود كه مانع نوشتن وصيت رسول خدا شدند ! اين حديث را صحيح بخارى 1/36 ، در شش جا آورده و تا مى توانسته از آن حذف كرده است ، حديث نگاران ديگر بيشتر از او روايت كرده اند .

    احاديث شجره ملعونه در قرآن ، گمراهان را معلوم مى كند

    خدا در سوره اسرا آيه 60 مى فرمايد :
    « هنگامى كه به تو ( اى پيامبر ) گفتيم : پروردگارت بر مردم چيرگى دارد ، و آن رؤيا را به تو نمايانديم، ( نيز ) درخت لعنت شده در قرآن را جز براى آزمايش مردم قرار نداديم، و ما آنان را بيم مى دهيم ، ولى جز بر طغيان بيشتر آنها نمى افزايد » . 
    مسلمانان سنى روايت كرده اند كه پيامبر اين آيه را به رهبران گمراه بنى اميه تفسير نموده است . در مجمع الزوائد 5/243 در حديثى موثوق به نقل از ابو يعلى روايت شده است كه ابو هريره مى گويد :
    رسول خدا خواب ديد كه «بنى حَكَم» از منبرش بالا و پايين مى روند ، پيامبر با عصبانيت فرمود: «چرا بايد ببينم كه بنى حكم مانند ميمون ها از منبرم بالا مى روند؟!»
    راوى مى افزايد : پس از اين ماجرا تا وفات پيامبر ، كسى لبخند رسول خدا را نديد !
    در همين منبع 5/240 روايت كرده و آن را صحيح دانسته كه عبد الله بن عمر مى گويد : نزد پيامبر بوديم ، عمرو بن عاص رفت كه لباسش را مرتب بپوشد و دنبال من بيايد . همه نزد پيامبر بوديم كه فرمود : « مردى لعنت شده بر شما وارد خواهد شد » به خدا قسم ! ترس تمام وجودم را فرا گرفته بود و مرتب بيرون و داخل را نگاه مى كردم ] كه ببينم چه كسى مى آيد [ تا اينكه « حَكَم » آمد .
    معجم الكبير طبرانى 3/9 به نقل از ( امام ) حسن بن على ( رضى الله عنه ) در پاسخ به اعتراض شخصى درباره صلح با معاويه ، روايتى آورده است كه حضرت فرمود : رسول خدا ، در رؤيا بنى اميه را ديد كه يكى پس از ديگرى بر منبرش خطابه مى كنند . اين رؤيا موجب آزرده شدن پيامبر گرديد ، تا آنكه اين آيه نازل شد « ما تو را كوثر داديم » كه نام چشمه و نهرى در بهشت است ، همچنين اين آيات نازل گرديدند : « ما قرآن را در شب قدر نازل كرديم ، و تو چه مى دانى كه شب قدر چيست ؟ شب قدر از هزار ماه برتر و بالاتر است » يعنى آن كه بنى اميه هزار ماه مملكت دارى خواهند كرد. رسول خدا گفت : همين آيه ما را بس است . هزار ماه حكومت مى كنند كه نه زياد خواهد شد و نه كم .
    مانند حديث در اين منابع نيز هست : فضائل الاوقات بيهقى /211 ، ترمذى 5/115 ، حاكم 3/170 كه آن را صحيح دانسته ، احاديث ديگرى نيز آورده 3/175 و 4/74 .
    در فتح البارى 7/287 آمده است كه ابن عباس از عمر درباره آيه « الم تر إلى الذين بدّلوا نعمة الله كفراً وأحلّوا قومهم دار البوار » ( ابراهيم ، آيه 28 ) پرسيد كه منظور اين آيه چه كسانى هستند ؟ عمر گفت : مقصود كسانى فاجرتر از بنى مخزوم و بنى اميه هستند ، يعنى دايى هايم و عموهايت ! خداوند در جنگ بدر ، دايى هايم را گرفت اما به عموهايت تا الان مهلت داده است ! وى در ادامه حديث على(عليه السلام) را آورده و مى گويد كه در كتاب عبدالرزاق و نسائى نيز هست و حاكم آن را صحيح دانسته .
    نگارنده : مقصود عمر، بنى مخزوم است كه ابو جهل رئيس شان بود و مادر عمر ( حنتمه ) نيز به آنها منسوب بود . خالد بن وليد اين مطلب را نمى پذيرفت اما عمر به آيه آل عمران 126 - 127 اشاره كرد :
    تا خداوند برخى از كسانى كه كافر شده اند را نابود كند يا آنان را خوار سازد تا نوميد بازگردند. هيچ يك از اين كارها در اختيار تو نيست ; يا خدا بر آنان مى بخشد يا عذابشان مى كند، زيرا آنان ستمكارند » .
    معناى آيه اين است كه خداوند اراده كرده برخى قبائل قريش را وانهد ، ولى بعضى را با كشتن رهبران و بيرون بردنشان از صحنه سياسى و نيز ناتوان كردن آنها از امكان نبرد با اسلام ، خوار كند ، از اين رو در تاريخ ، نقش مهمى از اينها نمى بينيم . اينها بنو عبد الدارند ; كسانى كه سواركاران و جنگجويان قريش بودند . على(عليه السلام) در بدر و احد ده ها جنگجوى آنها را كشت كه همگى جزء قهرمانان و پرچمداران قريش بودند .
    بنو مغيره خاندانى رياستمدار از بنى مخزوم اند كه پس از كشته شدن ابو جهل در جنگ بدر ، از بين رفتند . از ميانشان فقط يك جنگجو پديد آمد كه خالد بن وليد بود ، پسرش عبد الرحمن در خلافت طمع كرد و معاويه وى را كشت .
    همچنين پس از ابو بكر و عمر ، قبيله تيم و عدى نيز باقى نماندند و فقط اميه و هاشم در صحنه سياسى بودند .
    در منابع ما روايت شده كه پيامبر و آلش(عليهم السلام) تأكيد داشتند كه نه تنها بنى مغيره ، مخزومى ها و بنى اميه، بلكه همه قريش ، مسئول و پاسخگوى كفران نعمت الهى هستند. امام صادق به يكى از اينان فرمود :
    نظرت راجع به اين موضوع چيست ؟ عرض كرد : بنى اميه و بنى مغيره از همه قريش فاجرتر و بدكارترند ! فرمود : « بلكه تمامى قريش چنين اند . خداوند به پيامبرش فرمود : من قريش را بر عرب برترى دادم و نعمتم را بر آنان تمام كردم و رسول برايشان فرستادم ، اما كفران نعمت كردند و فرستاده مرا تكذيب نمودند » تفسير عياشى 2/229 .
    در كافى 8/345 از امام باقر(عليه السلام) روايت شده است كه فرمود :
    « روزى رسول خدا گرفته و غمگين بود ، على(عليه السلام) گفت : اى رسول خدا ! چرا شما را ناراحت و محزون مى بينم ؟! فرمود : چرا چنين نباشم ؟! ديشب در خواب ديدم بنى تيم و بنى عدى و بنى اميه از منبرم بالا مى روند و مردم را از اسلام به قهقراى جاهليت باز مى گردانند . پرسيدم : پروردگارا ! اين رخداد در زمان حياتم است يا پس از مرگم ؟ فرمود : پس از مرگت » !

    صحيح بودن حديث « خلافت پس از وفات پيامبر، سى سال است » نزد سنى ها

    مسند احمد4/273 از نعمان بن بشير مى نويسد: كنار رسول خدا در مسجد نشسته بوديم. بشير حديث حفظ مى كرد ; ابو ثعلبه خشنى آمد و پرسيد : اى بشير بن سعد ! آيا حديث رسول خدا درباره اميران را حفظ كرده اى ؟ حذيفه گفت : من خطبه اش را به ياد دارم . . . رسول الله فرمود :

    « مادامى كه خدا بخواهد ، نبوت ميان شما خواهد ماند ، اما وقتى اراده كند، نبوت را برمى دارد ، سپس خلافت به شيوه نبوت خواهد بود ، تا آن زمان كه آن را برچيند ; سپس حكمرانى ، بصورت پادشاهى و ستمكارانه خواهد بود ، تا خداوند آن را نيز برچيند ; پس از آن ، شيوه حكومت دارى پادشاهى اجبارى است ، كه آن را هم از بين مى بَرَد ، در نهايت ، خلافت مجدداً به شيوه نبوت خواهد بود ». ]منظور زمان امام مهدى(عليه السلام) است[
    حبيب مى گويد : وقتى عمر بن عبد العزيز قيام كرد ، يزيد بن نعمان بن بشير از ياران وى بود . اين حديث را براى يادآورى ، به او نوشتم و گفتم : اميدوارم حكومت عمر بن عبد العزيز ، مصداق پادشاهى ظالمانه و جبرى باشد ! وقتى نامه ام به وى رسيد ، خوشحال شد و تعجب كرد .
    در طيالسى /31 به نقل از ابو عبيده بن جراح و معاذ بن جبل آمده است كه پيامبر فرمود :
    « خداوند ]در زمان من[ امر را با نبوت و رحمت آغاز كرد ، سپس ]در زمان جانشينانم[ با خلافت و رحمت ادامه داد ، آن گاه حكومت ستمكارانه ، بعد حكومت زور، اجبار و فساد ]در زمان امويان و عباسيان[ خواهد بود كه زنا كردن، نوشيدن شراب و پوشيدن حرير را حلال مى دانند . در اين راه يارى مى شوند و پيوسته از دنيا بهره مند هستند تا خدا را ملاقات كنند ».
    در دارمى 2/114 از ابو عبيده آمده است كه رسول خدا فرمود :
    « آغاز دينتان با نبوت و رحمت است ، سپس خلافت و رحمت ، بعد پادشاهى پليد و زشت كردار ، سپس سلطنت زورمدار كه خوردن شراب و پوشيدن حرير در آن زمان روا شمرده مى شود .
    ابو محمد مى گويد : از معناى واژه « اعفر » كه در حديث آمده ، پرسيده شد ، پاسخ داد : يعنى حكومت هايى كه مانند خاك هستند و خيرى ندارند .
    مانند حديث در اين منابع هست : ابو يعلى 2/177 ( با عنوان « سركشى و فساد برانگيزى ميان امت » ) و معجم الكبير طبرانى 11/88 ( با بيان اين حديث از پيامبر : « سپس رياست طلبان مانند الاغ ها به جان هم مى افتند . بر شما باد جهاد كردن ! برترين جهاد توسط مرزبانان است و بهترين مرزبانان در فلسطين (عسقلان)اند » ) .
    نگارنده : اين حديث ، بنى اميه را به عنوان « رهبران گمراه كننده » معرفى مى كند و تصريح دارد كه حكومت معاويه و تمام كسانى كه پس از وى تا عمر بن عبد العزيز آمدند، حكومت زور ، ستمگر و غير شرعى بودند .
    حديث به نظر سُنيان صحيح است .
    در فتح البارى 8/61 مى گويد : اشاره وى بدين سخن ، با حديثى كه احمد و اصحاب سنن آورده اند همخوانى دارد ، ابن حبان و ديگران ، روايت را درست و صحيح شمرده اند و حديث سفينه به نقل از پيامبر است كه فرمود :
    خلافت پس از من سى سال است ، سپس حكومتى ظالمانه مى آيد » .
    در 1/543 مى گويد : اغلب سندهاى حديث ، صحيح يا حَسَن است و در آن راويانى ديگر هم هستند كه شمارش آنها طول مى كشد .
    ذهبى در سير اعلام 1/421 مى گويد : حديث ، بصورت متواتر از پيامبر نقل شده است .
    البانى در صحيح اش 1/742 مى نويسد : اين حديث را احمد ، ابوداود ، ترمذى و حاكم آورده اند و دليل بر درستى نبوت و پيشگويى پيامبر است ، چون ابوبكر سال 11 هـ بر مسند حكومت نشست و حسن بن على ، سال 41 هـ از خلافت كناره گيرى كرد ، كه سى سال تمام مى شود .
    اين حديث با نظر شيعيان در نامشروع بودن حكومت معاويه و امثال او همخوان است اما چون مخالف با تواتر و اتفاق نظر همگان است كه پيامبر به خلافت على و عترت(عليهم السلام) در كنار قرآن وصيت كرده ، آن را نمى پذيريم ; همچنين اين حديث مى كوشد عمر بن عبدالعزيز را از نكوهش بنى اميه توسط پيامبر(صلى الله عليه وآله)استثنا كند .

    ادامه حكومت رهبران گمراه و پيروان شان تا ظهور مهدى ( عج )

    در عُقَد الدُرر /62 به نقل از حذيفه آمده است كه رسول خدا فرمود :
    « واى بر مردم از پادشاهان ستمگر كه چگونه مى كُشند و چطور مى ترسانند مگر كسانى را كه آشكارا اطاعت شان كنند . مؤمن پارسا در گفتار و ظاهر با آنها ارتباط دارد اما قلباً از آنان بيزار است . پس وقتى خداوند اراده كند ، دوباره اسلام را عزيز و سربلند مى گرداند و تمام ستمگران را از بين مى بَرَد و امت را پس از فساد و تباهى ، سامان مى دهد كه او بر همه چيز قادر و تواناست . اى حذيفه ! اگر از دنيا فقط يك روز باقى مانده باشد ، خداوند آن روز را آنقدر طولانى مى كند تا مردى از اهل بيتم حكمرانى كند . حماسه ها به دست او محقق مى شود و اسلام پديدار مى گردد . وعده خداوند حتمى است و سريع الحساب است » .
    حافظ ابونعيم اصفهانى، حديث را در صفة المهدى آورده ، مانند آن در اين منابع هست : العرف الوردى في أخبار المهدي 2/2 ، البرهان هندى /92 ، ينابيع المودة /448 ، كشف الغمة 3/262 ، بحار الانوار 51/83 .
    فرمايش پيامبر بر اينكه « خداوند آن روز را طولانى مى كند » كنايه از حتمى بودن ظهور مهدى است ; و « ملاحم » كه در حديث آمده ، جمع « ملحمه » و به معنى درگيرى تن به تن است و به رخدادهاى مهم هم گفته مى شود .

    پی نوشت :

    ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

    1 ـ رواتى كه در پى اثبات حقانيت خلافت بنى اميه و بنى عباس بودند واز تيره هاى قبيله قريش به شمار مى آمدند.

    2 ـ نقره سفيد و طلاى سرخ. مقصود گنج هاى زمين است.

    بقلم علی کورانی عاملی


    ارسال نظر

    کد امنیتی رفرش

    نظرات ارسال شده

    ممکن است به این موارد نیز علاقه مند باشید:

    مهدویت


    درباره ما

    با ارئه آیات و روایات آخر الزمان امید است قلوب منتظران آن حضرت شاد وآمادگی آنها جهت یاری و جانفشانی در رکاب حضرت حجت (عچ) به حد کمال برسد انشا الله

    نظرسنجی

    تا چه اندازه مطالب سایت برای شما مفید است ؟